method search

method search

این وبلاگ تقریم به استاد ابراهیمی و تمامی دانشجویان مدیریت
method search

method search

این وبلاگ تقریم به استاد ابراهیمی و تمامی دانشجویان مدیریت

رفتار سازمانی ترجمه توسط شیما فروغی نیا


رفتار سازمانی

مطالعه روی مدیران و کارمندان و گروه ها

در دهه های اخیر جابه جایی و تغییرات قابل توجهی در سازو کار عملیات سازمان ها مشاهده شده است.

 پیش روی در تکنولوژی و تنوع و گوناگونی در تواناییها و مهارت های افراد حریم ها و محیط های کاری مدرنی را پرورش داده است. بنابر این برای دستیابی به موفقیت در این دنیای تجارت برای سازمان ها ضروری است که بفهمند و درک کنند اجبارهایی را که بازدهی تیم ها یا گروها را تحت فشار قرار می دهد. این مطالعه روی صد مدیر یک سازمان واحد انجام گرفته که نشان میدهد که مدیران زن مهارت های ارتباطی بالاتری را در مقایسه با مدیران مرد دارند اما آنها بیشتر تحت تاثیر تفکرات تیم قرار می گیرند. در مجموع روی 200 نفر از کارکنان این سازمان نیز مطالعاتی انجام دادیم و نتایج نشانگر این بود که کارکنان زن بیشتر از مردان در برون دادها و بازدهی گروه کمک و یاری میکنند. دلایلی برای محققان و مدیران و حرفه ای های علوم انسانی در گرفته شده:

معرفی گروه

در دنیای مدرن امروزی تیم ها نقش بسیار مهمی در هر یک از کارهای مستقل روزمره ی ما دارند. برای نمایش مفهوم گروه می توان از همکاری و مشارکت گروه های ورزشی شروع کرد. هنگامی که در یک تیم شرکت داری و نقشی در آن تیم داری خواه در یک زمین فوتبال باشد یا یک زمین بیسبال به طور ناخودآگاه باید این جمله در ذهنت تداعی شود که هیچ منی در تیم وجود ندارد من به تنهایی در گروه معنا پیدا نمی کند بلکه افراد گروه همه با هم در کار گروهی نقش دارند. می توان این موضوع را از دید دیگری جان بخشید به طور مثال استاد و یا مربیان به افراد گروهشان می گویند هر یک از اعضا نقش خاص خود را باید در تیم ایفا کنند و وظیفه ای مشخص دارند و نقش تمامی افراد و همه ی کار هایشان در به مفقیت نشستن تیم همه با هم تاثیر گذار است و همه ی اعمال با هم مساوی هستند. بنابر  این گفته ها کار تیمی همانند زنجیره ای از مردم است که با مهارت ها و توانایی های مشترک که با هم برای هدفی مشترک کار می کنند. با گسترش دادن و وارد کردن این تعریف به دنیای تجارت میتوان دریافت که تغییرات سریعی در بسیاری از کارهای مستقل بوجود آمده و آنها را به سمت گروهی شدن هم چنین تیمی شدن در بسیاری از سیستم ها شده است. در دو دهه ی اخیر تجربه شده است که پیش روی های سریعی در تکنولوژی و جبرهای جهانی غیر قابل پیش بینی بوجود آمده که سازمان های جهانی را به هرتغییر دستورالعمل های خود در رابطه با تیمی کردن سازمان ها و رویداد های خرج از انتظار پیش برده است و در نتیجه ی این اجبارات استرس و رقابت و تغییرات و تبدیلات سیستمی و نو آوری هایی در تکنولوژی را بوجود آورده مطمئن نبودن از وضعیت فشارهای بسیاری پدید می آورد برای هر چه بیشتر و متنوع شدن مهارت های افراد و پاسخ گویی سریع تر آنها به اوضاع و کسب موفقیت آنها در وفق دادن خود با محیطشان تیم ها دست یافته های بسیار موثری را در حل کردن مشکلات سازمانی در قرن 21 پیشنهاد کرده اند.

یادآوری از دید ادبیات

رفتار سازمانی حیطه ای است که به مطالعه  و بررسی و توضیح و در آخر به پیشرفت در اعتقادات و طرز فکر و رفتار های مردم به طور فردی و گروهی در ورای سازمان ها می پردازد.

رفتار سازمانی مبنای علمی دارد و با عملیاتی و تمرینی کردن بدست می آید. تشخیص دادن رفتار سازمانی یک سیکل در حال پیشرفت است. درباره ی شناخت مکان های مورد اهمیت که توضیح میدهد هر رفتار کوتاه یا بلند مدت را و به طور مداوم بهترین تمرینات و استراتژی ها را برای اینکه بتواند سازمان را به یک سازمان قدرتمند و تنومند با عملکردی بسیار بالا و دارای نهاد پرقدرت تبدیل کند.

باید اشاره شود که سازمان ها نیازمند مدیرانی هستند که استعداد این را داشته باشند که رفتار سازمانی را کنترل کنند. مدیرانی که از علوم انسانی و استراتژی های مدیریتی سررشته دارند و آن را کاملا درک میکنند و قادر به این هستند که تاثیراتی روی رفتار بگذارند تا بتوانند آن گونه که میخواهند فرهنگ سازمان تحت کنترل خود را شکل دهند. تاثیر گذاری روی رفتارهایی خاص در سازمان می تواند به دلایل بسیاری مسئولیت  بسیار دشواری برای قبول کردن باشد. از دلایل واضح آن این است که عقاید و رفتار و تفکرات انسان ها بسیار غیر قابل پیش بینی هستند و هر کدام پیش بینی های خواص خود را دارند. هنگامی که آنها وارد به یک وظیفه ی کاری می شوند ممکن است به همراه خود بسیاری از آنها با وظیفه ی شغلی آنها مرتبط نباشد. این موضوع می تواند مانند یک پدیده ی مسری به دیگران نیز منتقل شود. کنترل کردن چنین امراض سازمانی امری است که اینقدر مطالعات رفتار سازمانی اهمیت دارند. تشخیص دادن مشکلاتی و حل کردن آنها با روش ها و فرمول های مناسب همان چیزی است که محققان و پژوهشگران در این حیطه به دنبال آن هستند. سه هرم بازدهی رفتار سازما نی شامل اجرای شغلی و تعهد شغلی و کیفیت زندگی شغلی است

علی رغم این که این موضوعات به دانش آموزان و دانش جویان یاد داده میشود آن ها کامل فرا

نمی گیرند. مطالعه ی رفتار سازمانی نیازمند دانش در زمینه های روان شناسی و مردم شناسی و جامعه شناسی و فلسفه و ارزش شناسی است. از دید روان شناسی رفتار مردم از نظر اجرای ذهنی آنها مورد بررسی قرار می گیرد. از دید مردم شناسی فرهنگ و زبان و اعتقادات فردی آنها است که نشان می دهد که عملکرد سازمان چگونه است. از دید جامعه شناسی پیشرفت انسانی و  رفتار اجتماعی و از دید فلسفه اخلاقیات و نظم هر شخص و از دید ارزش شناسی ارزش های فردی هر شخص است که نشانگر این است که در اجرا و عملکرد سازمان چگونه تاثیر گذار هستند. بسیاری از دید های دیگر را نیز میتوان  به این مطالعات اضافه کرد برای مثال در نظر گرفتن قدرت اقتصادی و مالی جوامع و چگونگی تاثیر کارگری و مشکلات و تنگناهای شغلی و  تاثیرات آنها روی هر فرد نیز در عملکرد سازمان تاثیر گذار است. پس پژوهشگران هر روز از بعد های جدیدی به این موضوع نگاه می کنند.

بسیاری از پژوهشگران رفتار سازمانی بر این باورند که سازمان ها یک سیستم هستند. دو نوع اصلی سازمان ها بسته و باز هستند. بسیاری از سازمان های امروزی باز هستند که با محیط خود در ارتباط اند و از آن تاثیر

میگیرند و درمقابل سازمان های بسته به طور مستقل از محیط خود کار می کنند. دو نظریه پرداز می گویند : مهم نیست که امروز چه اندازه سود یا ارزش بوجود آوردیم در فروش یا دلار یا کالا هایمان مهم این است که هیچ موقع کافی نیست.

مردم      اولویت    اهداف     برنامه

سازمان های باز به هر دو حالت درونی و بیرونی فعالیت دارند و هر کدام روی عملکرد هم تاثیر میگذارند. به طور مثال فعالیت های مشتریان روی رفتار افراد درون سازمان و هم چنین خود سازمان تاثیر گذارند. امروزه وقتی ما از سازمان به عنوان سیستم یاد می کنیم به طور قطع منظورمان سیستم باز است سازمان باز داده ها را گرفته و طی انجام عملیاتی تبدیل به برون داد می کند آنها را به طور مثال یک دانشگاه یا کالج که ورودی های آنها را دانشجویان تشکیل می دهند طی عملیاتی آنها را به کارمندانی بسیار با مهارت تبدیل می کند که قسمتی از محیطشان می شوند. از سیستم های بسته می توان به سیستم ارتشی چین اشاره کرد. رفته رفته با جهانی شدن و پیشرفت تکنولوژی و رقابت های بی حد و مرز تمام سازمان ها به سوی تبدیل شدن به سیستم های باز می روند که بیشتر وابسته هستند به محیطشان. در نتیجه سازمان ها در حال جستجو و کاوش روی تیم ها هستند.

گروه ها

به طور کلی تیم از گروهای بیشتر از یک نفر شروع می شود که هر کدام برای هدفی خاص با هم همکاری دارند. بیشتر از 50 سال است در حیطه ی روان شناسی اجتماعی در رابطه با تیم تحقیقاتی در حال انجام گرفتن است. هر چه تغییرات بیشتری را در کارهای سازمان ها ی امروزی مشاهده می کنید نشانگر این است که تحقیقات انجام گرفته  بسیار در سطح وسیعی بوده و یافته های بسیاری حاصل شده است. از دید سازمانی تیم ها استخری شامل دانش و مهارت ها و منابع را بوجود می آورند که همه ی اینها با هم از تیم برای حل مشکلات حمایت میکند.

در سیستم های سازمانی امروزه قضاوت ها و تاثیرات همه و همه از روی برون داد یا بازده گروه روی آنها انجام میگیرد.سوالی مطرح می شود که مهمترین عواملی که روی بازده گروه تاثیر گذارند چه چیزهایی هستند؟ این سوالی ایست که پژوهشگران بسیاری در جستجوی جواب آن هستند.

دو نظریه پرداز می گویند وابستگی اجتماعی و وابستگی وظیفه ای هر دو در بازده تیم مرتبط اند. توانایی برقراری ارتباط با  وظیفه و هم چنین برقراری ارتباط با اعضای تیم از توانایی هایی  است که اگر فرد بتواند انجام دهد موفقیت به همراه خواهد داشت. بسیاری از پژوهشگران گزارش کرده اند که بسیاری از دانش جویان فهم بسیار ضعیفی از توانایی های کار تیمی دارند که باید به این موضوع پرداخت و آموزش داد.  گروه باید عملیات خود را در محیطی انجام دهد که کاملا  دارای احترام و همبستگی و رضایت مندی  در مورد استفاده از مهارت ها و بینش ها و مدل ها و تجربیات و همکاری بین اعضای آن برقرار است.

 

 

مطالعات روش شناسی

نمره             تجربه ی کار تیمی      سن 30 و بیشتر          وظایف مدیریتی              جنسیت

43                               48                             46                              50                            مرد

30                               42                             50                              50                             زن

82                               90                              96                             100                         مجموع

 

نمره                 تجربه ی کار تیمی           سن 30 و بیشتر              وظایف مدیریتی                    جنسیت

67                              63                              75                             100                           مرد

59                              54                              62                              100                           زن

126                           117                            137                              200                        مجموع

 

اطلاعات بالا نشان دهنده ی نکات کلیدی بسیاری است. در میان 250 نفر از مدیران زن و مردی که به آنها ایمیل زدیم 59 نفر پاسخ دادند که 45% میشود. 9 مدیر و 3 زن رد کردند در کل 50 مرد و 50 زن مدیر به این نظرسنجی جواب دادند. 46 نفر از مردان و 50 نفر از زنان سنشان 30 یا بیشتر از آن بود. 48 مرد و 42 زن تجربه ی کار تیمی بیش تر از 5 سال را داشتند. 43 مرد و 39 زن توانستند رتبه ی خوبی را در این نظر سنجی کسب کنند. از 350 نفری که به آنها ایمیل زده شد 108 مرد . 102 زن جواب دادند که 31 % را شامل می شوند که 8 مرد و 2 زن جواب ندادند و در کل 100 مرد و 100 زن مورد قبول قرار گرفتند که 75% مرد و 62% زن سن 30 و بیشتر از آن  را داشتند که 63% مرد و 54% زن تجربه ی 5 سال یا بیشتر کار تیمی داشتند که 67 مرد و 54 زن درجه ی مدیر خوب را کسب کردند.

به طور خلاصه سه نوع جواب بدست آمد :

1. مدیران زن نمره ی بالاتری در ایجاد رابطه با افکار گروه قرار می گیرند.

                        2. مدیران زن تاثیر بیشتری در رابطه با افکار گروه قرار می گیرند.

3. مدیران زن همکاری بیشتری در رابطه با بازدهی نسبت به مدیران مرد دارند.

مفهوم های عملی و پیشنهادات

این یافته نشان دهنده ی این است که مدیران زن بیشتر اجتماعی هستند و ارتباط بهتری با سایرین بوجود می آورند و آمار نشان داده که در این مورد زن ها از هوش هیجانی بالاتری برخوردار هستند و عده ای بر این باورند که در قرن 21 مدیران زن بهتر عمل میکنند و عده ای نیز زنان را منظم و سازمان دهی شده و خلاق و حسابگر می دانند.زنان به گفته ها و نظرات سایر اعضای سیستم بیشتر گوش می دهند و کمتر حرف می زنند و و خود را نسبت به حرف ها و مشکلات مشتاق تر نشان می دهند که هد کدام از این کار ها نیاز مند انرژی بسیاری است.

 

محدودیت ها

تعدادی محدودیت برای این مطالعات وجود دارد که یکی تعداد نفراتی است که نسبت به این نظرسنجی ها پاسخ دادند که می توان دوباره در جوامع یا گروه های بزرگ تری آن را مورد بررسی و تایید دوباره قرار داد هم چنینن رفته رفته پیشرفت هایی حاصل می شود که ممکن است پژوهشگران در آینده این نظر سنجی را به زبان های دیگری ترجمه کنند تا ببینند که آیا این ها در تمان جهان جواب و نتیجه ای یکسان دارند یا خیر.

نتیجه گیری

از نظر تئوری این مهم است که بفهمیم چرا کار تیمی روی موفقیت افراد در محل های کار تاثیر می گذارد. به طور کاربردی مهم است که مدیران بدانند کار گروهی در اجرا تاثیر گذار است زیرا همکاری و همبستگی را بوجود می آورد. بنابر این این مقایسه به طور واضحی پیشنهاد می کند کار تیمی را چون در حرفه و شغل تاثیر گذار است و ارزش تحقیق و پژوهش را دارد.

مناظره ی علوم انسانی اسلامی


دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در نقد مناظره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی میان دکتر صادق زیباکلام و حمیدرضا آیت اللهی نوشت: آقای دکتر صادق زیباکلام نظریه های متکثر در علوم سیاسی را به چه شکلی از هم باز می نمایانند؟ و سر تکثر آنها را در چه می بینند؟ آیا جز این است که تفاوت در تلقی های موجود از انسان، کمال انسان، حقوق انسان و منشا آن و ... منشا پیدایش نظریه های مختلف در این شاخه از علم شده است؟

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل ازمهر، مناظره بین دکتر حمیدرضا آیت اللهی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران با موضوع «امکان و امتناع علوم انسانی و اسلامی» 20 آبان ماه در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطلبی را برای ما ارسال کرده است که اکنون از نظر شما می گذرد.

از آنجا که در پایان مناظره اعلام شد این مناظره با همین موضوع و همین اساتید در هفته های آینده ادامه می یابد لازم دانستم نقدی بر ابعاد مختلف آن داشته باشم

متن کنونی درآمد آن نقد است. خوشحال می شوم از نظرات خواندگان جهت تکمیل آن استفاده کنم.

در ارزیابی مناظره انجام شده درباره علم دینی مناظره دکتر صادق زیباکلام و دکتر حمیدرضا آیت اللهی درباره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی از چند جهت قابل سنجش و ارزیابی است:

1. موضوع مناظره: آیا پس از گذشت بیش از سه دهه بحث درباره علم دینی و طرح دیدگاه های موافق و مخالف درباره امکان یا امتناع علم دینی و انتشار آثار متعدد در این زمینه و ... هنوز چنین موضوعی برای یک مناظره از اولویت برخوردار است؟ آیا شایسته تر نبود مسئولان برگزاری همایش با مفروض گرفتن امکان عام علم دینی، 1. ضرورت علم دینی یا 2. مطلوبیت علم دینی یا 3. اخلاقی بودن علم دینی یا 4. برتری قرائتی خاص از میان قرائتهای موجود در زمینه علم دینی یا 5. دستاوردها و ناکامیهای علم دینی در سه دهه گذشته یا 6. آسیب شناسی سیاستها، برنامه ها و اقدامات انجام شده درباره علم دینی یا و ... را به عنوان موضوع مناظره اعلام می کردند تا مخاطبان با مباحث جدیدتری در این زمینه آشنا شوند؟

2.اساتید دعوت شده: مناظره مستلزم رویارویی نظرات متقابل دو صاحب نظر در یک موضوع خاص است. بر این اساس با توجه به موضوعی که برای مناظره در نظر گرفته می شود باید اساتید صاحب نظر در آن موضوع را که دیدگاه های مخالف دارند دعوت کرد. بحث درباره امکان یا امتناع علم دینی بحثی عمدتا فلسفه علمی و تا حدودی فلسفه دینی است و افراد دعوت شده به مناظره باید در این دو زمینه صاحب نظر بوده و تحقیقاتی انجام داده باشند و به عنوان نماینده یکی از دیدگاه های رقیب در پاسخ به این پرسش باشند. بر این اساس می توان گفت دعوت مسئولان برگزاری مناظره از جناب آقای دکتر صادق زیباکلام برای مناظره در باب امکان یا امتناع علم دینی با یک مطالعه کارشناسی شده ای همراه نبوده است و مسئولان دعوت کننده باید از این جهت مورد پرسش قرار گیرند. البته از آقای دکتر صادق زیباکلام می توان در مناظره ای دیگر که از بعدی دیگر به موضوع علم دینی می پردازد دعوت کرد، اما برای مناظره درباره امکان یا امتناع علم دینی دعوت از ایشان اصلا مناسب نبود.

همچنین شایسته تر آن است کسانی که در زمینه تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی (با هر قرائت و تعبیری) مسئولیتی داشته و دارند، در حوزه مسئولیتشان مورد پرسش قرار گیرند و بحث نظری درباره این موضوع به کسانی واگذار شود که در این زمینه مسئولیتی نداشته و بیشتر به تحقیق در این زمینه می پردازند. از سوی دیگر، در صورتی که موضوع مناظره از پیش به صورت دقیق به اطلاع اساتید مدعو رسیده باشد، استادی که در موضوع مورد مناظره تخصصی نداشته و حاضر شده در مناظره شرکت کند، به لحاظ اخلاقی و علمی باید مورد سوال قرار گیرد.

3.ارزیابی دیدگاه های طرفین مناظره:

3.1. ارزیابی دیدگاه دکتر صادق زیباکلام: اجازه دهید ابتدا به استناد برخی گزارشهای منتشر شده، برخی از دیدگاه ها و بیانات دکتر صادق زیباکلام را مطرح کرده و سپس به بحث و بررسی درباره آنها بپردازیم. البته همین جا تصریح کنم این امکان وجود دارد که گزارشگران این مناظره با موضوع آشنایی دقیق نداشته و در نقل برخی از عبارات لغزشهایی رخ داده باشد. بر این اساس نقد بنده ناظر به دیدگاه های مطرح شده در گزارشهای منتشر شده است و در صورتی که اساتید بزرگوار گزارشهای منتشر شده و را دقیق نمی دانند و در نتیجه نقدهای مطرح شده را بر دیدگاه خود وارد نمی دانند، این امکان وجود دارد که از طریق همین رسانه بحث و تبادل نظر در این موضوع ادامه یابد.

3.1.1. مشکل اصلی علوم انسانی کشور ما: به عقیده دکتر صادق زیباکلام : «مشکل علوم انسانی کشور ما در حال حاضر، اسلامی نبودن آن نیست. مشکل اصلی عقب‌ماندگی علوم انسانی در کشور ماست.» عقب ماندگی علوم انسانی در ایران، از نقاط مشترک دیدگاه دکتر آیت اللهی و دکتر صادق زیباکلام است. پس اجازه دهید وجوه مختلف عقب ماندگی علوم انسانی در ایران را بررسی کرده و ببینیم آیا با استناد به این عقب ماندگی می توان از ضرورت یا مطلوبیت تحول علوم انسانی و حتی تحول جهت دار علوم انسانی یا همان تلاش برای تولید علوم انسانی اسلامی (در تعبیرهای مختلف آن) دفاع کرد؟

شایسته است در اینجا به این پرسش پاسخ دهیم که «علوم انسانی در ایران عقب افتاده اند» چه دلالتهایی می تواند داشته باشد؟ به عقیده بنده برخی از دلالتهای این مطلب عبارتند از: اساتید و دانشجویان دانشکده های علوم انسانی و اجتماعی با 1. آخرین دستاوردهای این دسته از علوم، 2. با مسائل جدیدی که اساتید و محققان این علوم با آن درگیر هستند؟ 3. با مبانی فلسفی و روشی این علوم، 4. با دلالت های فلسفی و کلامی این علوم، 5. با زمینه های تاریخی و اجتماعی شکل گیری و تحول این علوم، 6. با ظرفیت های این علوم برای تحلیل پدیده های جامعه خود، 7. با ظرفیت های این علوم در حل مشکلات جامعه خود و ... آشنا نیستند. به عقیده بنده تا زمانی که علوم انسانی در ایران به معنای فوق عقب افتاده هستند، جامعه دانشگاهی فعال در عرصه علوم انسانی ضرورت تحول علوم انسانی را درک نخواهد کرد. همچنین تا زمانی که با جامعه دانشگاهی فعال در عرصه علوم انسانی با ظرفیت های موجود در آموزه های اسلامی و میراث مسلمانان آشنایی نداشته باشد، نمی تواند درک کند که در این تحول می تواند از ظرفیت های یاد شده بهره گیرد.

3.1.2. اعتقاد به امتناع علم دینی به استناد درک خاصی از علم: به عقیده دکتر صادق زیباکلام، «علم علم است و هر پسوند و پیشوندی که به آن اضافه شود، علم را از ماهیت خود خارج و به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند.» اگر گزارشهای منتشره از بیانات دکتر صادق زیباکلام در این زمینه صحیح باشد، باید گفت این عبارت که بیانگر تلقی یک استاد دانشگاه از چیستی علم است، یکی از مصادیق عقب ماندگی علوم انسانی در کشور ماست. چگونه می توان تاریخ طولانی مدت بحث درباره چیستی علم را در این عبارت خلاصه کرد که «علم علم است.» و بعد از آن در اثبات امتناع علم دینی بهره گرفت؟ اگر در شاخه ای از علم نظریه های مختلفی وجود داشته باشد، چگونه می توان این نظریه های مختلف را از هم بازشناخت؟ آیا این کار با اضافه کردن پسوندی یا پیشوندی به علم یا نظریه علمی انجام نمی شود؟ این پسوندها چه دلالتی دارند؟ آیا هر گونه پسوند یا پیشوندی، علم را از ماهیت خود خارج کرده و آنرا به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند؟

برای مثال آیا صحبت از هندسه اقلیدسی و هندسه های نااقلیدسی (هندسه های منتسب به ریمان و لپاچفسکی و ...) علم هندسه یا هندسه های موجود را از حالت علمی بودن خارج کرده و آنها را به بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل کرده است؟ آیا هندسه نااقلیدسی انسجام خود را از دست داده است؟ و اعتبار ندارد؟در مکانیک کوانتومی وقتی صحبت از مکانیک کوانتومی کپنهاکی یا مکانیک کوانتومی بوهمی می شود، علم مکانیک کوانتوم را از حالت علمی بودن خارج کرده و آن را به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند؟ آیا فرمالیزیم ریاضی مکانیک کوانتوم بوهمی مشکل دارد؟ آیا مکانیک کوانتومی بوهمی کفایت تجربی کمتری نسبت به مکانیک کوانتوم رسمی دارد؟ در علوم انسانی و اجتماعی که تکثر نظریه ها بسیار بیشتر از هندسه و فیزیک و ... است و اصولا برخی به خاطر همین تکثر نظریه ها در علوم انسانی و اجتماعی این دسته از علوم را علم نمی دانند؟

آقای دکتر صادق زیباکلام نظریه های متکثر در علوم سیاسی را به چه شکلی از هم باز می نمایانند؟ و سر تکثر آنها را در چه می بینند؟ آیا جز این است که تفاوت در تلقیهای موجود از انسان، کمال انسان، حقوق انسان و منشأ آن و ... منشأ پیدایش نظریه های مختلف در این شاخه از علم شده است؟ چرا تلقی فلسفی هابز، لاک، مارکس، میل و ... از انسان، حق، تکلیف و ... در ساخت نظریه ای در عرصه علوم سیاسی ورود پیدا کند و نظریه ای دیگر درباره انسان، حق، تکلیف و ... که تا حدود زیادی با آموزه های اسلامی هماهنگ است نتواند به ساخت نظریه ای جدید در این حوزه بینجامد؟ و مگر بحث طرفداران علوم انسانی اسلامی چیزی غیر از این است؟

دلیل تاریخی در اثبات امتناع علوم انسانی اسلامی: دلیل دیگر دکتر صادق زیباکلام در ممتنع دانستن علوم انسانی اسلامی «ریشه در تجربه‌های تاریخی دارد. مهمترین دلیلم برای مخالفت با اسلامی شدن علوم انسانی این است که ۳۵ سال از انقلاب می‌گذرد. از گذشته تا امروز خیلی‌ها به سراغ تولید علوم انسانی اسلامی رفته‌اند. با وجود این تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی نداریم. این خودش بالاترین دلیل امتناع وجود علوم انسانی است.» اجازه دهید بنده به استناد بیان استاد مصطفی ملکیان، که یکی از دقیق­ترین مخالفان علم دینی هستند، به اشکال دکتر صادق زیباکلام پاسخ دهم: به عقیده ایشان «صرف عدم موفقیت برخى از کوشش­هایى که در جهت دینى و اسلامى‏سازى علوم و معارف بشرى انجام گرفته است، دال بر عدم امکان تأسیس علم دینى و اسلامى نیست، زیرا صرف عدم وقوع یک امر دلالت بر عدم امکان آن نمى کند، مگر اینکه نفس مفهوم آن امر دستخوش تنافى ‌اجزاء و به تعبیر دیگر پارادوکسیکال یا خارق اجماع باشد.

در مورد علم دینى نیز، اگر خود مفهوم علم دینى مفهومى متنافى الاجزاء نباشد، از عدم توفیق مساعى گذشته کسانى که براى دینى و اسلامى کردن علوم و معارف بشرى کوشیده‏اند نمى‏توان عدم امکان توفیق این قبیل مساعى را نتیجه گرفت.» ممکن است دکتر صادق زیباکلام بگویند دلیل ایشان در این زمینه استقرائی است. صرف نظر از تمام اشکلاتی که به استدلال استقرائی وارد شده است، استدلال استقرائی را تحت شرایط خاصی، فی­الجمله قابل اعتماد بدانیم، باز هم به نظر می­رسد دکتر صادق زیباکلام نمی توانند به استناد تجربه تاریخی از امتناع علوم انسانی اسلامی دفاع کنند. فرض کنیم که تمامی تجربیات گذشته در زمینه علم دینی ناکام مانده است و بر اساس آن تلاشها هیچ علم انسانی اسلامی ای تولید نشده است. برای آنکه بتوان با استناد به این شاهد تاریخی، به نتیجه مورد نظر دکتر صادق زیباکلام رسید.

باید چند موضوع روشن شود:

الف) کدام رویکرد در زمینه علوم انسانی اسلامی در گذشته نتوانسته به تولید علوم انسانی اسلامی بینجامد؟

ب) آیا تمامی طرفداران علوم انسانی اسلامی در عصر حاضر همان رویکرد را دنبال می ­کنند؟

ج) آن رویکرد خاص در زمینه علوم انسانی اسلامی در چه شرایطی به کار گرفته می شد؟

د) آیا آن رویکرد خاص در زمینه علوم انسانی اسلامی امروزه نیز در همان شرایط دنبال می شود؟ و ...

آری اگر علوم انسانی اسلامی ممتنع باشد، می توان گفت که تلاش برای ایجاد آن به شکست منتهی خواهد شد. اما از شکست تلاشها در تولید علوم انسانی اسلامی نمی توان نتیجه گرفته که علوم انسانی اسلامی ممتنع است. می توان از دکتر صادق زیباکلام پرسید، آیا در طول تاریخ مسأله ای علمی وجود نداشته است که دانشمندان بیش از 35 سال وقت صرف حل کنند؟ و در این مدت از تلاش در این زمینه منصرف نشوند؟ و حل آن مسأله را ممتنع نخوانند؟ چه تفاوت ماهوی بین آن مسائل و این مسأله (تولید علوم انسانی اسلامی) وجود دارد؟ به چه دلیل ناکامی 35 سال تلاش جهت تولید علوم انسانی اسلامی را نشانه امتناع علم دینی معرفی می کنید؟

مقدمه دیگری که دکتر صادق زیباکلام برای اثبات امتناع علم دینی با توجه به تجربه تاریخی از آن استفاده می کنند این است که « تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی تولید نشده است.» این ادعا مستلزم ادعای مطالعه دستاوردهای اساتید و محققان تمامی رشته های علوم انسانی کشور در 35 سال گذشته است. بعید است جناب دکتر صادق زیباکلام با توجه به رشته تخصصی شان و کثرت برنامه های درسی و دیگر فعالیت های علمی و اجتماعی شان چنین ادعایی داشته باشند. البته از یک جهت می توان به ایشان حق داد. سال هاست مخالفان علم دینی می گویند بهترین دلیل بر امکان علم دینی، وقوع آن است. پس به جای بحث فلسفی در امکان علم دینی، نمونه ای از علم دینی را به ما نشان دهید. روی این مبنا، اساتید و محققانی که در زمینه علم دینی در کشور فعالیت می کنند، باید دستاوردهای مشخص خود را در این زمینه، که توان رقابت با نظریه های غربی دارد، اعلام کنند.

فعلا طرف خطاب بنده جناب آقای دکتر صادق زیباکلام هستند. آیا ایشان نظریه توحید درمانی یا درمان یکپارچه که توسط دکتر سیدمحمد جلالی تهرانی (2001 و 1383) ارائه شده و قابلیت­های آن در مقام عمل نمایان گردیده و امروزه در عرصه بین المللی به نام ایشان شناخته می­شود و اساتید دیگری همچون شریفی نیا (1387) و جان بزرگی (1388) و ... به بسط آن مشغول هستند و ... را نمونه ای از یک علم انسانی اسلامی نمی دانند؟ چرا؟ از این نمونه ها در شاخه های مختلف علوم انسانی می توان مثال زد. اما برای نقض ادعای دکتر صادق زیباکلام مبنی بر این که «تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی تولید نشده است.» همین یک مثال کافی است.

دومین کنگره علوم انسانی اسلامی 26 تا 28 آبان برگزار می شود/لاریجانی سخنران افتتاحیه و آیت الله جوادی آملی سخنران اختتامیه

دومین کنگره علوم انسانی اسلامی با سخنرانی دکتر علی لاریجانی در تهران افتتاح و مراسم اختتامیه با سخنرانی آیت الله جوادی آملی در قم برگزار می شود.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، افتتاحیه دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با سخنرانی دکتر علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی 27 آبان در تهران و نیز اختتامیه کنگره و اهدای نخستین جایزه جهانی با سخنرانی آیت الله جوادی آملی 28 آبان در قم برگزار می شود.

زمان برگزاری نشست بین المللی، امروز (یکشنبه 26 آبان) ماه از ساعت 18 تا 21 و زمان برگزاری افتتاحیه 27 آبان از ساعت 8 صبح تا عصر خواهد بود.

مراسم اختتامیه دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با سخنرانی آیت الله جوادی آملی برگزار می شود.

در مراسم اختتامیه، اولین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی توسط این استاد برجسته حوزه به سه تن از نامزدهای دریافت جایزه از داخل و خارج کشور اهدا می شود.

دریافت کنندگان جایزه پیش از سخنرانی آیت الله جوادی آملی به ارایه سخنان خود در خصوص علوم انسانی اسلامی می پردازند.

افزایش فشارهای غرب در آستانه مذاکرات ایران با 1+5

سه روز مانده تا آغاز مذاکرات هسته‌ای ژنو 3، و گمانه‌زنی‌ها در قبال فرجام این دور از گفت‌وگوها میان ایران و 1+5 ادامه دارد؛ گمانه‌زنی‌هایی که هرچند بعضی خوشبینانه و برخی دیگر بدبینانه است، اما همگی حاکی از نقش‌های متفاوتی است که این‌بار کشورهای عضو 1+5 برای خود برگزیده‌اند.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از جام‌جم، هرچند پیش از این واشنگتن نقش منفی در سناریوی مذاکره شش کشور با ایران را ایفا می‌کرد و حتی این کاخ سفید بود که توافق‌های ده سال قبل ایران و اروپا بر سر پرونده هسته‌ای را برهم زد، اما گویی معادلات جدید بین‌المللی باعث شده تا این بار آمریکا یا حتی انگلیس خود را همراه با گفت‌وگوهای هسته‌ای نشان داده و این برخی کشورهای اروپایی باشند که بر طبل ناسازگاری کوفته و نقش منفی را در نمایشنامه دیپلماتیک از پیش طراحی‌شده بازی کنند.

تغییر موضع ناگهانی کشورهای 1+5 حتی برای رسانه‌های غربی نیز شگفت‌آور است، چنان که روزنامه گاردین در گزارشی نوشته «در ایران دیگر انگلیس «شیطان کوچک» نیست، فرانسه است... ایرانی‌ها می‌گویند کار، کار فرانسوی‌هاست.»

در تازه‌ترین موضعگیری‌ها در آستانه مذاکرات ژنو3 و درحالی که پیش از این تهران هشدار داده بود پیگیری سیاست تحریم تاثیری منفی بر سرنوشت گفت‌وگوها خواهد گذاشت، اتحادیه اروپا با ارائه اسنادی علیه هفت بانک و دو شرکت ایرانی که حکم دادگاه بدوی را برای خروج از تحریم‌های اتحادیه اروپایی گرفته بودند، با رأی دادگاه تجدیدنظر و تا صدور حکم نهایی به صورت موقت این شرکت‌ها را دوباره به فهرست تحریم‌ها بازگرداند. به گزارش فارس، اتحادیه اروپا دلیل این امر را نظر دادگاه تجدیدنظر درباره تحریم این شرکت‌ها به بهانه ظن و گمان دخالت این شرکت‌ها در طرح‌های هسته‌ای ایران اعلام کرده است.

هرچند گفته می‌شود در دادگاه‌های بدوی اروپا شرکت‌های ایرانی استدلال کردند که این شرکت‌ها خصوصی بوده و هیچ سندی مبنی بر ارتباط آنها با پرونده هسته‌ای ایران وجود ندارد و به همین دلیل در دادگاه‌های بدوی به علت نبود مدارک علیه این شرکت‌ها، رای به نفع شرکت‌ها و بانک‌ها ایرانی صادر شد، اما اروپایی‌ها به دادگاه تجدید نظر در دادگاه عالی اتحادیه اروپا مدارکی علیه شرکت‌ها و بانک‌های ایرانی ارائه کرده‌اند و دادگاه تجدید نظر به صورت موقت دستور داده که تا صدور حکم قطعی این دادگاه و بررسی کامل مدارک، این بانک‌ها و شرکت‌ها دوباره به فهرست تحریم‌های اتحادیه اروپا بازگردند و تحریم علیه این شرکت‌ها دوباره برقرار شود.

کارشناسان تحریم معتقدند اتحادیه اروپا از برقراری دوباره این تحریم‌ها که عملا تحریم‌ها جدیدی نیز محسوب نمی‌شود و در قالب ظاهری مناقشات حقوقی قابل توجیه است، به عنوان یک تاکتیک و ابزار فشار بر ایران در مذاکرات هسته‌ای بهره می‌جوید.

برخی بر این عقیده‌اند که این تحریم‌ها در راستای تلاش اروپا برای دفاع از موقعیت خود در مذاکرات هسته‌ای است؛ موقعیتی که به‌دنبال انعطاف ظاهری واشنگتن، تاحدودی تضعیف شده است.

اما این فقط اروپایی‌ها نیستند که تلاش دارند تا از ابزار تحریم به‌عنوان راهکاری برای افزایش فشار بر تهران در آستانه مذاکرات ژنو3 استفاده کنند، بلکه واشنگتن نیز با محوریت کنگره، از همین راهکار استفاده کرده و تلاش دارد تا گفت‌وگوهای ایران و 1+5 را تحت‌تاثیر قرار دهد.

با وجود این در راستای نقش‌های تازه‌ای که آمریکا شاید به دلیل فشارهای افکار عمومی ایفا می‌کند، برخی مقامات ایالات متحده تلاش دارند تا نشان دهند برای ادامه مذاکرات هسته‌ای قصد ندارند به ایران فشار بیاورند. در همین خصوص آن‌گونه که ایرنا گزارش داده است، دایان فاینستاین، رییس کمیته اطلاعات سنا مخالفت شدید خود را با هرگونه اقدام در جهت تشدید تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران همزمان با مذاکرات هسته‌ای اعلام کرده و گفته است: تا زمانی که جان کری تلاش می‌کند در زمینه برنامه هسته‌ای ایران به راه‌حلی دیپلماتیک برسد، تحریم‌های بیشتری نباید تصویب شود.

این درحالی است که سناتورهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه از جمله میچ مک کونل رهبر اقلیت‌های جمهوریخواه سنا و نیز رابرت منندز رییس کمیته روابط خارجی این مجلس تمایل دارند در راستای تصویب دور جدید تحریم‌های علیه ایران در دوره بازنگری لایحه اختیارات دفاع ملی آمریکا که طی چند روز آینده آغاز می‌شود با مجلس نمایندگان این کشور هم‌راستا شوند، اما فاینستاین معتقد است برهه زمانی کنونی برای این اقدام مناسب نیست. وی ضمن ابراز تعجب از پافشاری برخی سناتورها بر تضعیف روند مذاکرات میان رهبران غربی و ایران گفت، افزودن تحریم‌های جدید به لایحه اختیارات دفاعی یا هر قانون دیگری نه تنها به توافقی بهتر با ایران منتهی نمی‌شود بلکه مانع از انعقاد هر گونه توافق خواهد شد.

گفته می‌شود دولت اوباما بشدت تلاش می‌کند از طریق لابی با هری رید رهبر اکثریت دموکرات‌های سنا و تیم جانسون رییس کمیته بانکداری این مجلس، تصویب لایحه تحریم‌های بیشتر علیه ایران و نیز افزودن متمم‌های مرتبط با جمهوری اسلامی را تا پایان دور بعدی مذاکرات که قرار است چهارشنبه آغاز شود، به تعویق اندازد و حتی جان مک‌کین، سناتور جمهوریخواه که تاکنون حامی وضع تحریم‌های قبلی علیه ایران بود، با وجود ابراز تردید درباره اثربخشی سیاست فعلی باراک اوباما در قبال ایران، گفته است با ارایه فرصت دو ماهه برای پیشبرد مذاکرات موافق است.

اختلاف‌ها در واشنگتن درباره چگونگی مواجهه با رویکرد جدید تهران در مذاکرات هسته‌ای درحالی بالا گرفته که یک مقام ارشد آمریکایی از احتمال بالای توافق کشورهای 1+5 و ایران در مذاکرات بیست و نهم آبان خبر داده است. به گزارش مهر، روزنامه هاآرتص بدون اشاره به نام این مقام ارشد آمریکایی به نقل از وی، از فشار کشورهای 1+5 بر کنگره آمریکا برای خودداری از تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران خبر داده و با این حال گفته است: شماری از اعضای کنگره معتقدند با تحریم‌های بیشتر، ایران به نقطه تسلیم می‌رسد و برنامه خود را متوقف می‌کند اما من شخصا معتقد نیستم که تسلیم به این زودی‌ها باشد، این فرهنگ مقاومت است.

وی در مورد میزان منافعی که ایران در صورت نهایی شدن توافق با 1+5 به دست خواهد آورد نیز گفته است: در پیش‌نویس توافق پیشنهادی، کاهش موقت تحریم‌ها در مورد ایران مد نظر قرار گرفته است، اما فکر نمی‌کنم این مبلغ بیش از 15میلیارد دلار باشد.

مقامات آمریکایی در روزهای اخیر میزان دارایی‌های مسدودشده ایران در بانک‌های کشورهای مختلف را حدود 45 میلیارد دلار عنوان کرده‌اند.

اکنون به دلیل آن‌که نمی‌خواهد در ذهن مردم جهان به‌عنوان برهم زننده گفت‌وگوها شناخته شود، این نقش را به اروپایی‌ها سپرده است.

چنین است که با توجه به مخالفت همیشگی رژیم صهیونیستی با مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5، کم نیستند کسانی که تاکید دارند، سیاست افزایش تحریم‌ها در آستانه مذاکرات ژنو3، در واقع تاکتیک لابی صهیونیستی برای به بن‌بست کشاندن گفت‌وگوهای هسته‌ای است و نقش نیابتی مذاکره‌کنندگان از طرف رژیم صهیونیستی چیزی جز ادامه همین راهبرد نیست.

در راستای همین تحلیل است که روزنامه هاآرتص از فشار بنیامین نتانیاهو بر فرانسه خبر داده و می‌نویسد: نتانیاهو از فرانسه خواسته تا از مواضع قبلی خود درباره برنامه هسته‌ای ایران کوتاه نیامده و از سبک شدن تحریم‌ها جلوگیری کند. به گزارش یونایتدپرس اینترنشنال، نتانیاهو با قدردانی از موضع رییس‌جمهور فرانسه نسبت به پرونده هسته‌ای ایران اظهار امیدواری کرده که فرانسه در این خصوص از خود انعطاف نشان ندهد.

همزمان اکونومیست نیز خبر داده است که نتانیاهو با سران هر شش کشور عضو 1+5 تماس گرفته تا آنها را به اتخاذ موضعی سخت‌تر در قبال ایران وادارد. با این حال به نوشته این نشریه، «تحریم‌ها دستیابی به توافق را دشوارتر می‌کند، زیرا این تحریم‌ها حسن روحانی، رییس‌جمهور و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و معتبرترین و سازنده‌ترین مذاکره‌کننده‌ای را که ایران می‌تواند داشته باشد تضعیف می‌کند.»

تشدید فشار لابی صهیونیستی برای اعمال فشار بیشتر بر تهران درحالی است که روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز هشدار داده است، در صورت شکست احتمالی مذاکرات هسته‌ای در نتیجه تشدید تحریم‌ها، اسرائیل و تندروهای آمریکایی مسوول آن خواهند بود اما دیگران باید تاوان آن را بپردازند.

سیاست‌های دوگانه در قبال ایران به روایت کامرون

با وجود این هشدارها، نخست‌وزیر انگلیس نیز همراه با مواضع دولت فرانسه، در گفت‌وگویی با نشریه اماراتی الاتحاد تاکید کرده است: تحریم‌های ضد ایرانی کاهش نخواهد یافت.

به گزارش تسنیم، دیوید کامرون در این گفت‌وگو با یک رسانه عرب‌زبان که در کنترل بخش دیگری از مخالفان حل مساله هسته‌ای ایران است، اضافه کرده که «ما این خط مشی و سیاست را در قبال ایران در پیش گرفتیم که هم فشار را افزایش دهیم آن هم از طریق شدیدترین تحریم‌های تاریخی و از سوی دیگر مذاکرات سیاسی جدی را با ایران پی بگیریم و اگر چه اوضاع درباره ایران کمی بهتر شده اما تحریم‌ها به قوت خود باقی است و هرگز این وهم را برای کسی قابل تصور هم نمی‌کنیم که این تحریم‌ها کاهش یابد.»

توافق در ژنو3؛ کاهش تحریم‌ها و احترام به حقوق ایران

با همه این سنگ‌اندازی‌ها و اظهارنظرهای نه‌چندان امیدوارکننده درباره فرجام گفت‌وگوهای ژنو، ایتارتاس دیروز در گزارشی با اشاره به نتایج مثبت به دست آمده از دور قبلی مذاکرات ایران و گروه 1+5 در ژنو اعلام کرد: ایران و گروه 1+5 به توافق نهایی در باره مساله برنامه هسته‌ای این کشور نزدیک شده‌اند. به گزارش ایرنا، این رسانه روسی به نقل از بن رودس معاون مشاور امنیت ملی آمریکا نوشته است: ایران و گروه 1+5 موفق شدند در مذاکرات ژنو نکات مورد اختلاف در مورد برنامه هسته‌ای ایران را رفع کنند و درمذاکرات هفته آینده هم می‌توانند در باره مرحله نخست موافقت‌نامه به توافق برسند.

دیروز وزیر خارجه روسیه تاکید کرد ایران و گروه 1+5 برای رسیدن به توافق هسته‌ای اختلاف اساسی ندارند. به گزارش فارس و به نقل از راشا تودی، سرگئی لاوروف گفت: آنچه اکنون مورد نیاز است این که تفاهم بین خود را روی کاغذ بیاوریم و سند کنیم. وی ابراز امیدواری کرد مساله هسته‌ای ایران به دلیل این‌که گروه 1+5 مصمم به یافتن یک راه حل در دوره رییس جمهوری جدید ایران است، به سرانجام برسد. وی به تلویزیون «تی وی سی» روسیه گفت: ایرانی‌ها می‌گویند برای شفاف‌سازی و پاسخ به سوالات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و رفع دلایلی که به تحریم‌های بین‌المللی منجر شده، به یک سال زمان نیاز دارند.

اما به نظر می‌رسد که کاهش تحریم‌های تهران، موضوعی است که در توافق پیش‌روی دو طرف در مذاکرات ژنو3 اهمیت قابل توجهی داشته و در همین راستا میکائیل بارون فون اونگرن اشترنبرگ سفیر آلمان در تهران تحریم‌های اعمال شده علیه ایران را به ضرر کشورش دانسته و به ایرنا گفته است: به محض برداشته شدن یا کاهش تحریم‌ها، همکاری‌های تجاری ایران و آلمان رونق یافته و شرایط به سال‌های گذشته بازخواهد گشت.

در کنار کاهش تحریم‌ها، نکته مهم‌تر، دفاع از حقوق هسته‌ای ایران است که وزیر امورخارجه کشورمان این موضوع را مورد تاکید قرار داده است.

محمدجواد ظریف در این‌باره تصریح کرده است: آنچه برای ما مهم است، این است که همه طرف‌ها به ایران که این حق خود را در زمینه غنی‌سازی اعمال می‌کند احترام بگذارند و از تضییع حق ایران خودداری کنند. به گزارش ایسنا، او افزوده است: موضوع غنی‌سازی در ایران خط قرمز ماست و ما خط قرمزهایمان در مذاکرات را حتما در نظر داریم و رعایت خواهیم کرد.

دیدار ظریف و اشتون پیش از دور تازه مذاکرات

در همین خصوص عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران هم با اشاره به این‌که مذاکرات سختی را پیش رو داریم، گفت: بدون تامین حقوق مردم ایران توافقی حاصل نخواهد شد.

سید عباس عراقچی، معاون حقوقی و امور بین‌الملل وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با مهر درباره گفت‌وگوی تلفنی که روز پنجشنبه با هلگا اشمید، معاون کاترین اشتون داشته است، اظهار کرد: در گفت‌وگوی تلفنی با خانم اشمید درباره هماهنگی مسایل اجرایی و دیدار آقای ظریف و خانم اشتون پیش از آغاز مذاکرات صحبت کردیم. عراقچی درباره خبری به نقل از یک مقام آمریکایی مبنی بر این‌که دیدار اشتون و ظریف یک روز قبل از مذاکرات انجام خواهد شد، افزود: زمان این دیدار هنوز مشخص نیست اما طبق روال معمول مذاکرات، آنها قبل از شروع، دیداری خواهند داشت که این دیدار در قالب صبحانه یا شام کاری انجام می‌شود.

کوثری: دیپلماسی خارجی ایران، تهاجمی شود

در همین حال برخی صاحب‌نظران در داخل کشور، خواهان تغییر استراتژی مذاکره‌کنندگان هسته‌ای کشورمان شده و در همین زمینه اسماعیل کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به جام‌جم گفت که راهبرد ایران در مذاکرات پیش رو باید تهاجمی باشد و نه تدافعی.

وی تاکید کرد: نباید فقط این دیدگاه پیگیری شود که ایران اعتماد طرف مقابل را جلب کند، بلکه باید به آنها یادآوری کرد که خودشان دارای کلاهک‌های هسته‌ای بوده و حتی آمریکا سابقه استفاده از آن را هم داشته، اما حالا آنها مدعی احتمال ساخت سلاح هسته‌ای در کشوری شده‌اند که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر فعالیت‌های هسته‌ای آن نظارت داشته و بارها در گزارش‌های خود صلح‌آمیز بودن این برنامه‌ها را تائید کرده است.

وی با وجود تاکید بر حمایت‌های همه‌جانبه از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، افزود: نباید رفتارهایی شود که طرف مقابل احساس کند ما به این گفت‌وگوها نیاز داریم و نباید فضایی به‌وجود آید که رسانه‌های خارجی بنویسند در مقابل گام‌های اعتمادساز ایران، فقط قرار است بخش کوچکی از تحریم‌ها از بین برود. او لغو تمامی تحریم‌ها و به‌رسمیت شناختن حقوق هسته‌ای ایران در چارچوب قوانین بین‌المللی را مورد تاکید قرار داد و با این حال درباره پیش‌بینی خود از مذاکرات هسته‌ای گفت تا زمانی که استکبار گفتار و رفتار خود در قبال حقوق کشورمان را اصلاح نکند، بعید است گفت‌وگوهای پیش‌رو به نتیجه‌ای برسد.

آمادگی جامعه مدنی ایران برای دفاع از حقوق هسته‌ای کشور

در همین حال فعالیت‌های خودجوش و غیردولتی برای دفاع از حقوق هسته‌ای ایران نیز افزایش یافته و در همین خصوص دانشجویان و نخبگان دانشگاه شریف دیروز با صدور نامه‌ای ‌خطاب به رییس سازمان انرژی اتمی از وی دعوت کردند در حلقه انسانی که اطراف سایت فردو تشکیل می‌شود، حضور یابد. این نامه درحالی منتشر شده که روز سه‌شنبه، حلقه انسانی به دور سایت هسته‌ای فردو با شعار «فردو قلب ما است» تشکیل خواهد شد.

همزمان با تشکیل این زنجیره نمادین دانشجویی، سیامک مره صدق، نماینده کلیمیان در مجلس از تجمع ایرانیان کلیمی در حمایت از مواضع اخیر ایران در مذاکرات با 1+5 در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران خبر داد.

وی در گفت‌وگو با ایسنا درباره اهداف تجمع کلیمیان، یک روز پیش از مذاکرات ژنو3 بیان کرد: در این تجمع رسما اعلام می‌کنیم که منافع ما به عنوان جزئی از ملت بزرگ ایران همراه و همگام با منافع بقیه مردم ایران است و نیز حمایت خود را از مواضع بر حق و اصولی که در پی برخوردهای دیپلماتیک گرفته شده اعلام می‌کنیم و اعتقاد داریم چنانچه در این برخوردهای دیپلماتیک ملت ایران بتواند حق خود را به دست آورد خیلی خوب و مناسب است و چنانچه استکبار اجازه این را ندهد و نخواهد از راه دیپلماتیک حقوق ملت ایران را رعایت کند ما آماده هستیم که از تمامی راه‌های ممکن برای احقاق حقوق ملت ایران اقدام کنیم.

به منظور افزایش انسجام داخلی برای پیشرفت مذاکرات هسته‌ای، آن‌گونه که سخنگوی وزارت امورخارجه اعلام کرده، نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس امشب مهمان محمدجواد ظریف خواهند بود. به نظر می‌رسد این دیدار به منظور نزدیک شدن دیدگاه نمایندگان مجلس و دستگاه دیپلماسی کشورمان در آستانه دور تازه گفت‌وگوهای هسته‌ای صورت می‌گیرد.

با این همه باید منتظر ماند و دید که نتیجه رایزنی‌های داخلی برای مواجهه با آنچه می‌توان تقسیم کار طرف مقابل برای به کرسی نشاندن حرف خود در گفت‌وگوهای پیش‌رو نامید، به چه نتیجه‌ای خواهد رسید و فرجام مذاکرات ژنو3 توافقی پایدار خواهد بود یا باز هم لبخند و سکوت؟!

یک استاد آمریکایی:

توافق هسته ای با ایران برنامه‌های اسراییل را تهدید می‌کند

یک استاد دانشگاه آمریکایی مینه‌سوتا در مدیسون در گفت‌وگو با شبکه پرس تی‌وی با بیان اینکه توافق هسته ای برنامه‌های رژیم صهیونیستی را تهدید می‌کند گفت: اسراییل برای تسلط بر خاورمیانه نمی خواهد از سوی یک قدرت بزرگ مورد مخالفت قرار گیرد، به همین دلیل نتانیاهو ناامیدانه تلاش می‌کند تا یک توافق دیپلماتیک را تحت تاثیر قرار دهد و نگذارد این توافق صورت گیرد.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از جام جم جیمز فتزر، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه منظور جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا از گفته است اگر توافق نکنیم جنگ صورت می گیرد. چیست؟ گفت: منشور سازمان ملل همه روابط دیپلماتیک را تعریف کرده است، پیش از در نظر گرفتن هر گونه اقدام نظامی همه فرصت ها باید آزموده شود و اقدام نظامی فقط در دو شرایط مجاز هستند: اگر ایران یک تهدید فوری برای آمریکا باشد که در این زمینه آشکارا این موضوع صدق نمی کند یا آمریکا مجوز شورای امنیت سازمان ملل را در اختیار داشته باشد که البته این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. بنابراین، این اظهارات از سوی جان کری کاملا غیر مسوولانه است.

استاد دانشگاه در مورد صداقت گفتار کری و اوباما اظهار داشت: در واقع نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد اوباما مایل است علیه لابی اسراییلی اقدام کند و درباره یک توافق دیپلماتیک با ایران مذاکره کند.

وی گفت: هیچ مداخله ای در زمینه حق ایران در توسعه انرژی هسته ای نباید صورت گیرد. ظاهرا این تلاشی از سوی صنعت انرژی هسته ای آمریکا برای جلوگیری از ایجاد رقابت در این زمینه است؛ چرا که ایران می تواند میله های سوخت هسته ای را با قیمتی پایین تر از آمریکا در اختیار کشورهای جهان سوم قرار دهد و به همین خاطر آنها این رقابت را دوست ندارند، اما حقیقت این است که ظاهرا فرانسه نقش مانع را ایفا می کند و دلیل آن این است که توافق تسلیحاتی بزرگی با عربستان سعودی و همچنین با اسراییل دارد.

جیمز فتزر تصریح کرد: من اطمینان دارم که اوباما این اظهارات را در مخالفت با تشدید تحریم های ضد ایرانی بیان کرد اما این تحریم ها از ابتدا به جا نبودند.ایران هیچ برنامه هسته ای تسلیحاتی ندارد، حتی سازمان های اطلاعاتی ما (آمریکا) در سال ۲۰۰۷ و در سال ۲۰۱۱ تایید کردند که ایران به دنبال برنامه تسلیحات هسته ای نبوده است.

وی گفت: اسراییل می خواهد بر خاورمیانه تسلط یابد بدون این که از سوی یک قدرت بزرگ مورد مخالفت قرار گیرد. در حقیقت اگر یک قطعنامه دیپلماتیک در این زمینه صادر شود اسراییل هر گونه توجیه ظاهری برای حمله به ایران را از دست می دهد؛ حتی رییسان سابق سرویس های اطلاعاتی اسراییل نیز این را گفته اند و به همین دلیل است که نتانیاهو چنین ناامیدانه در اینجا تلاش می کند تا یک توافق دیپلماتیک را تحت تاثیر قرار دهد و نگذارد این توافق صورت گیرد چرا که آن را برای دستور کاری که برای خاورمیانه دارد یک تهدید می داند.

فردید به روایت بیژن عبدالکریمی

گفت و گو با دکتر بیژن عبدالکریمی درباره سید احمد فردید

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از خبرآنلاین« هایدگر در ایران » عنوان کتابی است که به تازگی از سوی بنیاد حکمت و فلسفه منتشر شده است. تلاشی در خور تحسین از سوی دکتر بیژن عبدالکریمی برای شناخت مناقشه برانگیزترین متفکر ایرانی «سید احمد فردید». با او درباره کتاب خواندنی اش گفت و گویی صریح داشتم که با هم آنرا می خوانیم.

آقای عبدالکریمی! طی این سال‌ها آرزویم این بود که آدم منصفی پیدا شود و درباره فردید بنویسد؛ کسی که بی‌طرفانه درباره او قضاوت کند. جایی اگر لازم شد، دست به انکار بعضی جنبه‌های تفکر او بزند و جایی دیگر حتی از طرفداران او هم بیشتر تعصب بورزد. این شکل نگاه کردن در این روزگار مهجور و غریب است و به ندرت با استقبال مواجه می‌شود. جامعه روشنفکری ما دچار نوعی سیاست‌زدگی و سطحی‌نگری است، فضای رسانه‌ای هم به این سطحی‌نگری دامن می زند. فردید را تا سر حد هنرپیشه‌های درجه سه تلویزیونی تقلیل داده‌اند. حتی نشریات زرد هم فکر می‌کنند برای اینکه جنس‌شان جور شود، باید به فردید بپردازند. فردید همیشه یک موضوع جذاب بوده و هر طرف به نحوی به او پرداخته‌ است اما در موضع‌گیری‌هایشان خبری از انصاف نبوده است. هیچ‌کس نخواسته بفهمد واقعا این مرد چه گفته است. اگر فردید آنقدر سطحی و کم‌مایه بوده که پلی باشد بین انصار حزب‌الله و هایدگر، پس چرا بسیاری از متفکران مان به او گرایش پیدا کرده‌اند؟ فردید این همه شاگرد پرورش داده، طیف عظیمی از اندیشمندان معاصر ما هرکدام به نحوی از فردید تاثیر پذیرفته‌اند و در دامن تفکر او پرورش یافته‌اند.

این آفت یک‌سویه دیدن و بی‌انصافی گریبان اهل تفکر را هم گرفته است. وقتی فردید از این جهان رخت بربست، داریوش آشوری در «نگاه نو» مقاله‌ای بسیار ستایش‌آمیز درباره او منتشر کرد. چند سال بعد وقتی فضای جامعه عوض شد، همین آشوری حرف‌هایی درباره فردید زد که کاملا در تعارض با آن مقاله ستایش‌آمیز بود. وقتی کتاب پرغلط «فتوحات آخرالزمان» مددپور منتشر شد، آشوری بدوبیراه‌هایی را که فردید به او گفته بود، خواند و تحت تاثیر آنها واکنش نشان داد و به طور کلی فردید را انکار کرد. تا قبل از انتشار کتاب شما فکر می‌کردم هیچ‌کس به اهمیت این متفکر پی نبرده و هیچ‌کس نمی‌تواند بدون حب و بغض درباره او قضاوت کند ولی در کتاب شما این اتفاق افتاده، شما در نهایت عدل و انصاف به فردید و تفکر او پرداخته‌اید.

اغلب آدم‌ها وقتی می‌خواهند اظهارنظر کنند، ادعا می‌کنند که منصف‌اند، پیش‌داوری ندارند و در پی کشف حقیقت‌اند ولی در عمل وقتی اظهارنظر می‌کنند، چه له چه علیه آن موضوع کاملا جانبدارانه و با پیش‌فرض نظر می‌دهند. اساسا وقتی کسی را دوست داریم یا با او مخالفیم، ادعای بی‌طرفی می‌کنیم ولی ناخودآگاه بحث را طوری جهت‌دهی می‌کنیم که حریف‌مان را با سمت و سوی فکریمان همراه کنیم یعنی ته دلمان موضعی داریم و از آن موضع دفاع می‌کنیم. اما شما در نسبت با آقای فردید این‌طور نبوده‌اید. در این کتاب نه موضع دارید، نه پیش‌داوری. چطور توانستید از فردید فاصله بگیرید و بدون سودای رد و اثبات به تفکر او بپردازید؟

ممکن نیست یک پژوهش گر نسبت به موضوع مورد پژوهش خود هیچ تعلق خاطری نداشته باشد. بی-طرفی عملا غیرممکن است، چرا که به لحاظ هرمنوتیکی و انسان‌شناسی ما «فرد استعلایی»ــ در این سیاق یعنی فرد فوق‌ عواطف، احساسات و تعلقات ــ نداریم. این نگرش و سودای خام پوزیتیویستی است که ما باید خودمان را از تمامی مفروضات و علایق آزاد کنیم. این امر، یعنی آزاد شدن از همه احساسات، تعلقات و مفروضات پیشین از اساس غیرممکن است. همین که پژوهش گر به موضوعی می‌پردازد نشان می‌دهد که وی با آن موضوع علقه‌ای داشته است. حال، این علقه می‌تواند سلبی باشد یا ایجابی، بر اساس حب باشد یا بغض، تلاش در جهت اثبات باشد یا نفی.

با این وصف، این امکان نیز در برابر آدمی و تفکر وی وجود دارد که اجازه ندهد این تعلقات و مفروضات بر مسیر پژوهش و تفکر او غلبه و سیطره یابند. اگر این علقه ها، گرایشات و مفروضات پیشین بر مسیر تفکر سیطره یابند، تفکر می‌میرد. سرشت پژوهش و تفکر عبارت است از احساس تعهد و وفاداری به آنچه خود را در ذات تفکر و پژوهش آشکار می سازد. در ذات تفکر چیزی خودش را به منزله نقطه ای مطلق و نامشروط آشکار می‌کند، و شما را به تعهد و وفاداری به خویش فرا می خواند.

اگر در دوره ای از ادوار تاریخی و در مرحله ای از حیات یک قوم تاریخی در وجود جان های اکثر افراد جامعه احساس تعهد و وفاداری به این نقطه مطلق و نامشروط ــ که از آن به حقیقت و نفس حقیقت می توان تعبیر کرد ــ شعله ور شود شاهد بروز تحولاتی ژرف و چشمگیر خواهیم بود و اگر عموم افراد سرزمین و دیاری از این نقطه مطلق چشم پوشی کرده، آن را نادیده بگیرند یا تعهدات دیگری همچون تعهد به خویشتن و بسط قدرت و امکانات خویشتن، تاثیرپذیری از غوغا و هیاهو یا فضای عمومی و گذران جامعه یا احساس تعهد به یک نظام اعتقادی یا سیاسی جانشین احساس وفاداری مطلق و نامشروط به همان حقیقت مطلق و نامشروطی گردد که خود را در ذات تفکر آشکار می کند، آنگاه شاهد ظهور روند انحطاط و اضمحلال فرهنگ، تفکر، سیاست و مدنیت در آن سرزمین و دیار خواهیم بود و این رویدادی است که جامعه ما در روزگار کنونی اسیر آن است. بارها گفته ام و بازهم با بغض و فریاد تکرار می کنم: در دیار ما نسبت ما با حقیقت گم شده است و ما امروز دیگر با حقیقت هیچ نسبتی نداریم، هر چند که حقیقت، به منزله امری استعلایی، همواره ما را در برگرفته و خروج از چنبره آن امکان پذیر نیست و آن گاه نیز که ما اسیر «ناحقیقت» ایم، حقیقت با ما نسبتی دارد، لیکن نسبت امروز ما با حقیقت سلب و انکار آن، سرکوب پدیدارها، اجازه ندادن به خودآشکارسازی پدیدارها و پشت کردن به آن چیزی است که خود را در تفکر آشکار می سازد.

امروز روزمرگی، سیاست، تئولوژی، ایدئولوژی، تعلقات، عافیت جویی و عافیت طلبی، جبن و زبونی، و حتی عقده‌ها و وانمود کردن ضعف هایمان به منزله قدرت بر وجود ما غلبه کرده‌اند و انحطاط تا مغز استخوان ما پیش رفته و چشمان مان را نسبت به آنچه پدیدارها و تفکر آشکار می سازند، کور ساخته است. ما امروز آنچنان اسیر انحطاط ایم که سرمایه‌های بسیار اندک فرهنگی و معنوی خویش را خودمان با دستان خودمان ویران و نابود می‌کنیم و ناآگاهانه و ناخواسته می کوشیم این کویر را هر چه بیشتر به تبدیل شدن به یک برهوت سوق دهیم. نیچه می گوید: «وای بر آن کس که کویر را نادیده می-انگارد». هایدگر در تفسیر تعبیر «کویر» در سخن نیچه می گوید لفظ کویر صرفا نه به ویرانی بلکه به روند انحطاط اشاره می کند. روند «انحطاط» نه فقط روند ویرانی است بلکه در این روند همه سرمایه ها، عوامل و عناصری نیز که می توانند در برابر ویرانی مقاومت کرده و بعد از ویرانی به سازندگی و آبادانی بپردازند از بین می‌روند. ما در یک چنین روندی قرار گرفته ایم.

تفکر یگانه راه نجات ما از این روند است. به تعبیر افلاطون، فلسفه و تفکر همان اروس است. اگر آتش اروس در وجود ما شعله‌ور شود، با روشنایی و گرمای آن شاید ما گم کرده راهان بتوانیم مسیر خویش را در جهان پرچالش و پرتلاطم کنونی پیدا کنیم. اروس عبارت است از عشق سرشار و بی پایان به متعلَّق اصیل تفکر و به همان یگانه حقیقت استعلایی، حقیقتی که فراتر از همه گرایشات، تعلقات، مفروضات، مفاهیم، باورها و نظام سازی های ماست. اگر در وجود ما آتش اروس شعله‌ور شود، آنگاه در ذات تفکر چیزی خود را آشکار می کند که ما را به عهد و پیمان بستن با خویش فرا می خواند. در صورت ظهور یک چنین عشق، عهد و پیمانی در وجود فرد، دیگر در مقابل و در قیاس با آنچه خود را در ذات تفکر آشکار می سازد، هیچ کس و هیچ چیز جلوه ای نخواهد داشت و جلوه گری نخواهد کرد. این عهد و پیمان، صاحب تفکر یا اهل پژوهش را بی اختیار به مسیری حتی در چالش با همه تقسیم بندی ها، گروه بندی ها و قالب های رایج و پذیرفته شده اجتماعی سوق خواهد داد، هر چند که گام زدن در این مسیر وی را تنهاترین تنهاها کرده، او را آماج هجوم زمانه زودگذر و فانی قرار دهد و در وطنش غریب و بیگانه سازد.

به اعتقاد من در کتاب «هایدگر در ایران» و در نوع نگاه و رویکرد شما این احساس تعهد و وفاداری به امری فراتر از قالب بندی های رایج، به خصوص در ارتباط با تحلیل شخصیت و اندیشه فردید کاملا بارز و آشکار است. برای مثال، شما از برخی الفاظ به ظاهر تند و خشن فردید، مثل استفاده از تعابیر و القابی چون «فراماسونری» یا «یهودی» تفسیرهایی ارائه داده اید که حتی متصلب ترین و متعصب ترین دوستداران و طرفداران سرسخت فردید هم نتوانسته‌اند ارائه دهند. فاصله گرفتن شما از سیاست‌زدگی و سطحی‌نگری باعث شده حتی در خصوص کاربرد فردید از این گونه القابِ به ظاهر خشونت آمیز نیز بتوانید منصفانه برخورد کنید و به جای توجیه، به عمق و معنای کلام فردید بپردازید. اما در همان حال، در مواردی دیگر به راحتی بعضی وجوه فکری وی را مورد نقادی شدید و رادیکال قرار داده اید و بدون اینکه بخواهید به او شأنی بیش از آنچه هست، بدهید، او را نقد کرده‌اید. خوب است برای ما توضیح دهید که چگونه به این افق و منظر و این نحوه رویکرد، که خود در پاسخ به پرسش پیشین بدان اشاره کردید، دست یافته‌اید. بیان این تجربه می‌تواند برای ما نیز آموزنده باشد. در این روزگار بیان این‌گونه تجارب نه تنها خودبنیادانه نیست بلکه اساسا ضروری است.

در پاسخ به پرسش پیشین صرفا کوشیدم نکاتی را در خصوص فهم خودم از سرشت تفکر و پژوهش بیان کنم. بی تردید، هر گونه فهمی نسبتی با نحوه زیست و زندگی ما دارد. با این وصف، در این خصوص که چقدر توانسته ام مصداقی از دعاوی خویش درباره سرشت راستین تفکر و پژوهش باشم امری است که دیگران باید قضاوت کنند. به هر تقدیر، و صرف نظر از میزان بضاعت یا بی بضاعتی و توانایی یا عدم توانایی وجودی خویش، می توانم بر روی این نقطه بایستم و پافشاری کنم و این ادعای حداقلی لیکن بسیار مهم را داشته باشم که همیشه و همه وقت آرزومند بوده ام که صرفا بر اساس باور راستینم به وجود یک حقیقت استعلایی، و نه بر اساس هوی و هوس یا خوشایند این و آن یا بر اساس منافع فردی و گروهی بیندیشم و زیست کنم. اما مؤفقیت یا عدم مؤفقیت در این خصوص، درست مثل خود سرشت تفکر و سرشت زندگی، امری خودبنیاد و تابعی از صرف میل و اراده فرد نیست. صرفا در مقام بیان تجربه یک زندگی، خواهانم در پاسخ به پرسش شما به این نکته اشاره کنم که از زمانی که خودم را شناخته ام، حتی از دوره نوجوانی هیچ گاه اهل مصلحت و مصلحت اندیشی نبوده ام. همواره این احساس را داشته ام که تملک تمام جهان در ازای یک لحظه «خود» نبودن یا بر زبان آوردن یک جمله که بدان باوری ندارم نمی ارزد. به گمانم تاکنون این توفیق را داشته ام که در نوشته ها و گفته هایم حتی یک عبارت را بر اساس مصلحت نگفته باشم.

تجربه درونی دیگرم در تألیف نخستین کتاب سیاه مشق خویش در دوره دانشجویی خود با عنوان «نگاهی دوباره به فلسفه سیاسی شریعتی یا تأملی بر پارادوکس دموکراسی متعهد» بود. دکتر سروش درباره این کتاب به-درستی به بنده فرمودند: «این اثر اولین نقد جدی و عاشقانه شریعتی است». از همان دوران نوجوانی و جوانی همواره بر این باور بوده ام که بیشترین نشانه احترام برای اساتیدم این است که دانشجوی لایقی برای آنان باشم. باید میان دانشجو و اساتیدش نسبتی وجود داشته باشد. به همان اندازه که معلم و استادی بزرگ است، دانشجویش نیز باید ساعی، مشتاق و پرسش گر و حتی نقاد باشد. دانشجوی بزرگان بودن فقط به معنای دنباله‌روی مقلدانه از آنها نیست. تقلید طوطی وار نشانه ای از بی نسبتی ما با معلمان و اساتیدمان و نشانه ای از عدم وجود احترامی عمیق و قلبی مان برای آنان است. احساسم این است که نسبت به همه بزرگانی که به آنها عشق می ورزیده ام و مدیون اندیشه هایشان هستم دانشجوی خیلی نالایق و کودنی نبوده ام. توفیق نداشته ام که نام معلمانم را پرآوازه تر گردانم اما تصورم بر این است که لااقل تا به امروز موجبات تحقیر و سرافکندگی آنان را نیز فراهم نیاورده ام.

رابطه استاد و شاگرد، متفکر و جوینده راه، نویسنده و خواننده یا صاحب سخن و مخاطب رابطه بندگی و عبودیت یا رابطه مرید و مراد نیست. هیچ بزرگی اگر واقعا بزرگ باشد و هیچ معلمی اگر براستی معلم باشد به دنبال رابطه مرید و مرادی یا رابطه عبد و خواجه نیست. این جمله ارسطو بسیار زیبا و حاصل تجربه ای بسیار ژرف، متعالی، انسانی و در همان حال حیاتی و ضروری است که می‌گفت: «به افلاطون عشق می‌ورزم اما به حقیقت بیشتر». اما به این جمله ارسطو باید افزود: «این نیز خود درسی است که ارسطو از افلاطون آموخته است». همه سخنم در این است که حس احترام عمیق و حقیقی و عشق راستین به بزرگان نه تنها با نقد و پرسش گری از اندیشه های آنان منافاتی ندارد، بلکه برعکس تنها با همین نقد و پرسش گری دانشجویان لایق و حقیقت جوست که از تلاش های بزرگان محافظت و پاسداری شده، آتش و روشنایی اندیشه های آنان زنده نگاه داشته می شود. اما این نقد و پرسش گری باید در پرتو همان حقیقت استعلایی و شوق و شوری راستین نسبت بدان صورت گیرد، یعنی در پرتو همان شوق و شوری که آتش آن در جامعه ما رو به خاموشی گراییده است.

امروز در جامعه ما نقد و انتقاد از یکدیگر و از بزرگان بسیار دیده می شود. جامعه ما بسیار دیرهنگام با نیروی عقل نقاد آشنا شده است و به دلیل همین تأخر تاریخی اش نحوه مواجهه اش با عقل نقاد به نحوی بسیار عقده گشایانه و افراطی صورت می گیرد. من نه تنها با نقد و فرهنگ نقادی مخالف نیستم بلکه قویا اعتقاد دارم که پرسش گری ها و نقدها را تا نهایی ترین بنیان ها و با جدیت هر چه تمام تر باید گسترش داد. اما سخن در این است که نقادی های ما ــ اگر نه همیشه اما عموما ــ یا ریشه و دلایل سایکولوژیک و روان‌شناختی دارد یا نقدهای سیاسی و ایدئولوژیک است یا نقدهایی اعتقادی و تئولوژیک. لیکن، در جامعه ما و در میان ما نقد های استعلایی یعنی نقدهایی که بر اساس تعهد و وفاداری به حقیقتی استعلایی و متعالی باشد، کم تر دیده می شود. نشانه یک چنین عدم حضوری از نقد استعلایی فقدان حضور عنصر مهر و عشق انسانی در میان ماست. اگر شورمندی به حقیقتی استعلایی ــ و نه به خویشتن، بسط قدرت خویشتن و کسب منفعت برای خویشتن ــ در اعماق جان های ما نیرومند بود شیوه مواجهه ما با بزرگان، شخصیت ها و سرمایه های معنوی خویش مهرورزانه تر و با محبت انسانی بیشتری همراه بود. عشق به حقیقت، همراه با درک وصف استعلایی آن و نیز همراه با درک بیکرانگی و تعین ناپذیری آن است.

نتیجه چنین درکی، خودآگاهی به محدودیت ها و تناهی ذاتی بشر و آگاهی به زمان مندی و مکانمندی شناخت و لذا احساس درک همدردانه و همدلانه با محدودیت های ذاتی و اجتناب ناپذیر دیگران و اجتناب از هرگونه خودبرگزیده سازی، خودمطلق سازی و خودبنیاد-سازی است. حضور عناصر کینه، خشونت و تخریب در نقد و بی‌مهری نسبت به متفکران و اندیشمندان یا دفاع خشونت آمیز، متصلب و غیرنقادانه از آنان هر دو ریشه در خودبنیادی و نیهیلیسم مستتر در تفکر ناقد جزمی یا مدافع جزمی دارد. خشونت در نقد و برخوردهای غیرمهرورزانه با تفکر متفکران و مآثر فرهنگی یا خشونت در دفاع از آنان و نقدناپذیر دانستن آنان ناشی از عدم مواجهه راستین با حقیقتی استعلایی و اسارت در زندان تنگ و تاریک خویشتن و دریافت هر مسأله در تعلق یا عدم تعلق با خویشتن و عدم اجازه دادن به پدیدار یا متن برای خودآشکارسازی آزادانه و لذا سرکوب پدیدار یا متن است. اگر به جای خویشتن، به آنچه خودش را در ذات تفکر آشکار می سازد تعهد داشته باشیم، می‌توانیم با شخصیت ها و سرمایه‌های فکری و فرهنگی مان بسیار مهرورزانه برخورد کنیم، دوست‌شان داشته باشیم و در همان حال محدودیت‌هایشان را درک کنیم، چنان که محدودیت‌های خودمان را درک می کنیم. ما باید به هرمنوتیک مبتنی بر تناهی و محدودیت ذاتی بشر واقف گردیم و فراموش نکنیم که همه ما ساکنان همین کوییم.

البته این سخن اخیر، به این معنا نیست که بزرگی بزرگان را نادیده بگیریم. باید منزلت‌شناس و مرتبت‌شناس بود. هم باید بزرگی‌ها را دید و هم این بزرگی‌ها را در پرتو حقیقتی بزرگ‌تر و متعالی تر به نقد کشید. در این صورت کاستی‌ها، نقصان ها و خطاها نیز خود را آشکار خواهند کرد. میان مهرورزی، نقد عاشقانه و نقد سازنده دیالکتیک بسیار ظریفی نهفته است. اما ما در روزگار غریبی که بسر می‌بریم، اسیر نوعی نقد های ویرانگر شده‌ایم. به همه چیز نه می‌گوییم. همه چیز را از منظر نسبتی که با ما و تعلقات ما دارد می‌سنجیم. از آنجا که شرایط‌مان بحرانی است و ما نسبت به این شرایط عصبی و خشمگین هستیم، همه چیز را در نسبت با این وضعیت می‌سنجیم. اما نباید فراموش کنیم مسیر رهایی ما از سونامی این وضعیت ویرانگر صرفا نقد مخرب هر آنچه داریم، نیست. اگر قرار است در این کویر مأوایی برای سکونت و سکنای خویش بسازیم، نمی‌توانیم آن را بر پایه نداشته‌ها و با دستانی تهی بنا کنیم. باید هم نگاهی نقادانه به داشته¬هایمان داشته باشیم و هم حافظ و نگاه بان سرمایه‌هایمان باشیم. نقدی که حافظ و نگاه بان نباشد،‌ تفکر و نقدی اصیل نیست، بلکه صرفا نوعی دعوت به خویش یا التیام بخشی به عقده ها، هیجان ها، حساسیت ها و عصبیت هاست.

آیا به دلیل همین تاکید شما بر مواجهه مهرورزانه و توام با احترام تان نسبت به سرمایه های فرهنگی کشورمان و نیز تکیه بر حفظ میراث و دستاوردهای بزرگان مان نیست که برخی شما را ابتدا سروشی و سپس شریعتیست، هایدگری، فردیدی و ... خوانده اند، علی رغم آن که در نوشته های شما مواجهه نقادانه با همه این بزرگان نیز دیده می شود؟

در مواجهه با این گونه القاب بخشی های رایج و کلیشه ای که متأسفانه رویه رایجی در جامعه ماست، هیچ گاه به مقابله برنخواسته ام. زیرا داعیه اصالت ندارم و می پذیرم که از معلمان خود بسیار آموخته ام. اما در اعماق وجود خویش همواره به این گونه نسبت دادن ها بی تفاوت یا خندان بوده ام. دلیلش نیز آن است که برای کسی که اندک تجربه ای از حیات توأم با تفکر اصیل و اندیشیدن به حقیقت مطلق، مفهوم ناپذیر و تعین ناپذیر داشته باشد، و آناتی را در پرتو حضور این حقیقت زیست کرده باشد هیچ شخصیت یا امر تعین پذیری برایش فی نفسه و در استقلال از این حقیقت جلوه گری نمی کند. مواجهه با حقیقت استعلایی و چیره ناپذیر آتش آن چنان شور و شوقی را در وجود فرد برمی انگیزاند که شخصیت پرستی ها، تعصب ورزی ها، نظام سازی ها، فرقه گرایی ها و خودبنیادی ها، حتی به نام دین، مذهب یا فلسفه حماقت گرایی هایی بیش جلوه نمی کنند. همه شخصیت ها و بزرگان ــ حتی اگر این فرد شخصیت بزرگ و بی نظیری چون هایدگر باشد ــ بسیار کوچک تر از آنند که آدمی بکوشد خویشتن را بر اساس نسبت خویش با آنان تعریف کند. «هستی و حقیقت» ــ که من تحت تاثیر هایدگر، آنها را در وحدت و این همانی شان می اندیشم ــ تنها امور اصیلی هستند که آدمی می تواند و باید خویشتن را بر اساس نحوه مواجهه و قرب و بعدش با آنها تعریف کند.

شما پروژه «هایدگر در ایران» را از سال 84 شروع کردید. یادم هست آن روزها من سردبیر کتاب هفته بودم و شما به من گفتید که قصد دارید کتاب هایدگر در ایران را بنویسید. از آن روز تا کنون اتفاقات زیادی در حوزه‌های سیاست، فرهنگ و اجتماع رخ داده است. آیا این اتفاقات بر منظر و موضع فکری شما به ویژه بر نتایج این پژوهش تاثیرگذار بوده است ؟

سنخ مواجهه من با فردید سیاسی و ایدئولوژیک نبوده است. در کتاب «هایدگر در ایران» تلاش کرده ام با فردید مواجهه ای فلسفی و اونتولوژیک داشته باشم و گمانم بر این است که در این اثر از گزند و تاثیر پدیده‌های روزمره سیاسی و اجتماعی برحذر و برکنار بوده ام، هر چند که تحولات تاریخی ــ و نه پدیده های روزمره ــ همواره بر روند تفکر و پژوهش هایم اثرگذار بوده اند و سعی کرده ام انتزاعی و با عقل انتزاعی نیندیشم.

شما در مقام یک شاعر پرسش‌های شاعرانه‌ای ــ البته در معنایی به نحو مطلق مثبت ــ مطرح می‌کنید. شما حقیقتا توجه تان به نکاتی جلب شده است که در بحث‌های نظری کمتر به آنها التفات می شود. تذکار این که هر اثری ممکن است از وقایع سیاسی روزمره تاثیر بپذیرد، تذکار به جایی است. بالاتر و مهم تر از حوادث روزمره سیاسی این است که ما در روزگاری بسر می‌بریم که توفان سهمگین حوادثِ پرشتاب به پا خاسته و همه ما همچون پر کاهی در میان این توفان سهمگین سرگردانیم. ما در روزگار مرگ انسان زندگی می‌کنیم به این معنا که انسان‌ها نه براساس اراده و تصمیم گیری های خود شان زندگی می‌کنند و نه بر اساس آگاهی‌ و خودآگاهی شان؛ بلکه این روزمرگی، ساختارها و جریانات روزمره‌ هستند که ما را همچون پر کاهی به هر طرف می‌افکنند، بی‌آنکه بدانیم به کدام سو می‌رویم. این سیل حوادث است که بی حضور و بی آگاهی مان، ما را با خود همراه می کند. نه سیاست می‌داند به کجا می‌رود و نه مردم می‌دانند به کدام سو می‌روند و نه حتی روشنفکرانمان می‌دانند که چه‌ می‌کنند. توفان وحشی و سهمگین رویدادها هر روز به گونه ای حیات ما را متزلزل می‌کند. زیر پایمان نااستوار است. گویی در کویر و بر روی شن های روان زندگی می کنیم. هر لحظه زیر پایمان می‌لرزد و خالی می‌شود. در یک چنین شرایط و جهانی تنها در ذات تفکر است که می توان قرارگاهی یافت که پناهگاهی در برابر سیل حوادث و مأوا و سکنای ما باشد. ما باید در ذات تفکرــ در معنای حِکمی و اصیلش ــ پناه بجوییم. این قرارگاه از توفان حوادث کمتر تاثیر می پذیرد. اساسا حکمت با آنچه محکم و وثیق است نسبتی دارد.

اندیشه فلسفی و حِکمی هر چند با زمان و زمانه نسبتی دارد اما کمتر تحت تاثیر حوادث روزمره قرار می گیرد. مدعی نیل به حکمت نیستم، لیکن خود را جست وجوگر آن می دانم. در مورد تاثیرپذیری این کتاب از شرایط و حوادث این چند سال اخیر این خود شما و دیگر خوانندگان هستید که باید قضاوت کنید. تلقی من این است که گذر حوادث، جایگاه فردید و نگاه اونتولوژیک او را مستحکم‌تر کرده است. حتی کسانی که به فردید حمله می‌کردند و می‌کنند، حرفشان نهایتا این است که مواجهه با غرب و مدرنیته دشوار است، ما اجتناب‌ناپذیری سیطره غرب و مدرنیته را درنیافتیم، غرب یک شوخی نبوده و نیست که ما به سهولت بتوانیم به انکار آن پرداخته یا در برابر آن مقاومت کنیم، سکولاریسم و نیهیلیسم سرتاسر وجود ما را گرفته است و ... . لیکن این‌ها همان آرا و سخنان فردید است. فردید زودتر از همه، به ما این خودآگاهی ها را داد. او به ما متذکر شد که مواجهه ما با غرب نباید صرف مواجه ای سیاسی و ایدئولوژیک باشد. فردید زودتر از همه بسط نیهیلیسم را در جوامع به ظاهر مسلمانی چون ایران دید.

در دهه های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ سخن گفتن از بسط نیهیلیسم در جامعه و جهان ایرانی از طرف اصحاب تئولوژی و قدرت، روشنفکران به اصطلاح دینی و علاقه‌مندان به حوزه‌های فلسفه های تحلیلی به نحو مشترک مورد استهزاء قرار می گرفت و حرف‌های شاعرانه، غیرعلمی و صد من یک غاز تلقی و به شیوه های گوناگون و با زبان های متفاوت تحقیر می‌شد. ولی امروز به وضوح در این جریانات هم گشت ها و تغییر مسیرهای فکری زیادی دیده می‌شود. به اعتقاد راسخ من، هسته مرکزی گفتمانی که با فردید در ایران شکل گرفت، امروز بیشتر از گذشته خودش را آشکار ساخته است. منظورم از این هسته مرکزی ادبیات خاص فردید نیست. ممکن است ما امروز ادبیات او را کنار بگذاریم، اصطلاحاتش را کنار بگذاریم، جنبه‌های تئولوژیکش را هم کنار بگذاریم اما در اندیشه فردید هسته های مرکزی ای وجود دارند که میراث بزرگ اوست. یکی از هسته های مرکزی و میراث های مهم فردید مواجهه اونتولوژیک (وجودشناختی) با سنت های تاریخی، با غرب و با پدیدارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. درک و دریافت اونتولوژیک از غرب و نیز از سنت تاریخی خودمان با فهم های رایج سیاسی، تئولوژیک و ایدئولوژیک بسیار تفاوت و فاصله دارد. اهمیت و ضرورت توجه به این میراث امروز خودش را آشکار کرده است.

امروز بخش وسیعی از جامعه ما، به خصوص جوانان ضرورت مواجهه عمیق‌تر و اصیل تری با غرب را احساس می‌کنند. آنان دیگر احساس نمی‌کنند که تمدن غرب و مدرنیته اموری هستند که به سهولت می توان آنها را نادیده گرفت یا با سر دادن شعارهای سیاسی یا با گفتن مرگ بر آمریکا می‌توان در برابر غرب ایستاد. امروز بسیاری از روشنفکران و بخش وسیعی از جامعه به سنت تاریخی پشت کرده اند و دیگر خود را حافظ و مدافع سنت تاریخی تلقی نمی کنند، اما اگر اندک گروهی هم پیدا می شوند که خواهان دفاع از سنت تاریخی بوده، می کوشند هویت خویش را بر اساس تعلق خاطر به سنت تاریخی تعریف کنند، دیگر سنت را به منزله منبعی برای یک ایدئولوژی یا تکوین گفتمانی سیاسی برای نیل به قدرت تلقی نمی کنند بلکه آن را به منزله یک نحوه فهم از هستی درمی یابند. فردید پیام‌آور تفکر تاریخی برای جامعه ما بود. امروز واقعیت های زندگی و جهان به نحوی بسیاری از ما را مجاب کرده است که باید تاریخی بیندیشیم. امروز نادرستی این عقیده ذات گرایانه و غیرتاریخی که عقلانیت مسلمانان صدر اسلام، عقل ابن سینا یا عقلانیت صدرایی همان عقلانیت دکارتی و گالیله‌ای و کانتی است برملا شده است و واقعیت‌های تاریخی پوشالی بودن این نحوه مواجهه غیرتاریخی با مسأله عقل و عقلانیت را نشان داده است. امروز حتی قدرت سیاسی ناچار است در برابر منطق نگاه تاریخی و درک تاریخی سر تسلیم فرود بیاورد و از آن مواضع و شعارهای متصلب خود دست بردارد. امروز ما شاهد شکست سنت‌گرایی در معنای عامیانه و رایج آن هستیم، و در پرتو این شکست وجوهی از تفکر فردید خود را به نحو شایسته تر و موجه تری می نمایاند.

مرادتان از «سنت‌گرایی»، سنت گرایی از نوع تفکر سیدحسین نصر است؟

عبدالکریمی: خیر. منظورم از «سنت‌گرایی»، معنای عام این تعبیر است. مرادم از سنت‌گرایان کسانی هستند که فکر می‌کنند با واگویی صرف پاره ای از گزاره ها یا انجام صوری پاره ای از آداب و رسوم و شعائرکه در سنت تاریخی ما وجود داشته اند، سنت احیا می‌شود. ما امروز کاملا می‌توانیم شکست این نوع سنت گرایی را در جامعه ببینیم. به نظر من نگاه جوانان به فردید و رضا داوری ــ در مقام یکی از برجسته ترین شاگردان فردید ــ تغییر کرده و امروز از سنخ تفکر آنان در قیاس با گذشته استقبال بیشتری می‌شود. اگر با پدیدارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این دو، سه دهه اخیر جامعه ایران به نحو عمیق‌تری مواجه شویم تاحدود زیادی اصالت برخی از بصیرت های بنیادین فردید خودش را بر ما آشکار می سازد. البته محدودیت‌ها و انسدادهایی نیز در تفکر فردید وجود دارد که خود به خود به مرور زمان حذف و ناماندگار خواهند شد.

ادبیات یک فیلسوف خیلی مؤثر است. شما در کتاب تان خاستگاه فکری ادبیات تند و گاه خشن فردید را توضیح داده‌اید و به مخاطب خود کمک کرده‌اید که با آن سطحی و ظاهری مواجه نشود. آقای داوری نیز اگر در این دهه های اخیر با همان ادبیات دهه 60 حرف می‌زد و می‌نوشت هرگز به این شکل مورد استقبال قرار نمی‌گرفت. ایشان از یک جایی به بعد دیدند فرضا نمی‌توانند «سوبژکتیویته» را «نفسانیت» ترجمه کنند چون این ادبیات خریدار چندانی نخواهد داشت یا مورد سوء‌فهم قرار خواهد گرفت. ظاهر کلام برای درک باطن آن بسیار مهم است. به نظر شما آیا ادبیات یک متفکر، عنصر مهمی نیست؟

اگر اجازه بدهید می‌خواهم سخن شما را در سطحی دیگر و با بیانی دیگر تکرار کنم. صرف تغییر ادبیات کافی نیست. نگاه ما هم باید تغییر کند.

بله؛ جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود. ولی در ادبیات ظرافت‌هایی هست که مهم‌اند و باید لحاظ شوند.

کاملا درست است. همان‌طور که در کتاب «هایدگر در ایران» هم گفته‌ام، متفکران در کاربرد زبان نمی‌توانند و نباید غیرمتعهد باشند بلکه باید در کاربرد زبان پروای بیشتری از خود نشان دهند و این درسی است که ما از خود فردید آموخته ایم.

بله، من هم می‌خواستم به همین جا برسم. نوجوان که بودیم روحیه آنارشیستی‌مان بیشتر بود و هر چه دلمان می‌خواست می‌نوشتیم. روزی یکی از این دوستان دلسوزم به من گفت چرا با این لحن حرف می‌زنی، تو حرف‌های خوبی می‌زنی ولی لحنت و ادبیاتت خوب نیست. ممکن است از این حرف‌ها سوء‌استفاده شده، یک عده از حرف‌هایت برداشت منفی کنند. من آن روزها از سر خامی و جوانی می گفتم «گور پدر دیگران». هر کس هر طور دلش می‌خواهد برداشت کند من حرف خودم را می‌زنم. ولی این حرف غلط بود. به راحتی نمی‌توانیم بگوییم گور پدر دیگران.

این هم از محدودیت‌های بشری است. گاهی متفکر چنان درگیر ایده‌ها می‌شود که زبان را فراموش می‌کند. البته خلق زبان و به‌وجود آوردن زبان و گفتمانی تازه امری کاملا ارادی نیست، توفیق و عنایتی باید باشد. هیچ کس نمی‌داند زبان و گفتمانی که خلق می‌کند چه توابع و نتایجی به دنبال خواهد داشت، زبان هم مثل تفکر است. هیچ‌کس نمی‌تواند همه لوازم، نتایج و پیامدهای اندیشه‌اش را پیش‌بینی کند و به تبع آن نیز هیچ‌کس نمی‌تواند نتایج و توابع زبانی را که به‌کار می‌برد از پیش‌ دریابد. این امر نیز به محدودیت ذاتی بشر باز می‌گردد. البته متفکران به توابع و نتایج تفکرشان بیشتر می‌اندیشند و سعی می‌کنند سازگارمندانه‌تر بیندیشند، با این حال، متفکران همواره و همه وقت نمی‌توانند سازگارانه بیندیشند و کاملا خودآگاهانه سخن بگویند. لیکن، به نظر می‌رسد هرچه متفکر اصیل‌تر باشد زبانش نیز اصیل تر و پدیدارشناسانه‌تر خواهد بود. ذات تفکر، پدیدارشناسی است. ذات تفکر عبارت است از تلاش به منظور آن که پدیدارها خود را آزادانه آشکار نمایند و تعهد به آن چه خود را در پدیدارها آشکار می کند. آنجا که زبان صبغه پدیدارشناسانه‌اش را از دست داده، پیشاپیش این تفکر است که صبغه پدیدارشناختی اش را از کف داده است.

البته زبان همواره گرانبار از ارزش است، ما به هیچ‌وجه زبان فارغ از ارزش نداریم. زبان و تک‌تک واژه‌هایش بار ارزشی دارند. با این وصف، متفکر می‌تواند بکوشد زبان را به نحوی به کار برد که به جای ارزش‌های سوبژه و ارزش‌های خود پژوهش گر، بیشتر این خود پدیدارها باشند تا خود را در آیینه زبان آشکار کنند. در تفکر فردید گاهی زبان چنان گرانبار از ارزش می‌شود که ارزش‌ها مقدم بر پدیدارها خودشان را عرضه می‌کنند و پدیدارها زیر بار زبان گرانبار از ارزش خفه و مدفون می‌شوند.

مطلب اساسی دیگر این است که تحولات جهان کنونی بسیار سریع است. شاید بتوان گفت در هیچ دوره ای از تاریخ تحولات چنین سریع و شتابان صورت نمی گرفت. اگر در گذشته طی هر هزاره تحولات بزرگی رخ می‌داد و بعدها طی هر سده چنین می‌شد، امروزه در جهان پسامدرن ما هر روز با تحولاتی روبه‌رو می‌شویم و متفکران با دهانی باز و سیمایی آکنده از اعجاب در برابر این جهان حیران مانده‌اند و به هیچ وجه نمی توانند پا به پای تحولات سریع جهان به پیش روند. اندیشه ها عموما دولت مستعجل اند و مفاهیم و اندیشه ها هنوز متولد نشده و قوام نگرفته فرو می پاشند و کهنه می گردند. روزگار ما روزگار بدون متافیزیک است، ما نمی‌دانیم با کدام متافیزیک باید این جهان را بفهمیم، نمی‌دانیم اسپینوزایی، مارکسی، هگلی یا کانتی باشیم یا براستی نمی دانیم مسلمان بودن، مسیحی بودن، ایرانی بودن یا شرقی بودن در روزگار ما چه معنای حقیقی ای می تواند داشته باشد.

در تایید سخن شما، به نوشته ای از محسن مخملباف می توان اشاره کرد که شاید حدود 20 سال پیش نوشت و خیلی هم سروصدا کرد و بسیاری نیز با او درافتادند. یادم هست گفته بود من صبح که از خواب بیدار می‌شوم، چه گوارا هستم، ظهر ابوذرم، بعدازظهر فروغ فرخزادم و شب صادق هدایت. این نو به نو شدن انسان به معنای عرفانی‌اش نیست بلکه به معنای روزمره آن است. ما مدام داریم از این ساحت به آن ساحت می‌رویم. سرگردانیم و تکلیف‌مان معلوم نیست.

درست است. به تعبیر دیگر، ما هیچ‌گونه پناه و امنیت اونتولوژیک و هیچ مأوایی برای سکنی گزیدن نداریم. لذا هیچ آرامشی نداشته، پیوسته بی قراریم. این بی‌قراری، ناشی از شوق درونی انسان نیست. از قضا، در پس این بی‌قراری ظاهری و بیرونی، وجود جاری، زلال و سیال آدمیان ساکن شده و به مردابی متعفن تبدیل شده است. من در بسیاری از مواقع، در پس این بی‌قراری‌های هر روزه دلم برای خودم تنگ می‌شود و شاید بتوانم بگویم که این روزها دلم برای هیچ¬کس جز خودم تنگ نیست. ملتمسانه در پس همه نزاع‌های بیرونی، خودم را جست‌وجو می‌کنم و نمی‌یابم. سال هاست که چشم انتظار زمانی برای مواجهه با خویشتنم اما این فرصت دست نمی دهد یا بسیار اندک دست می دهد. حال، اگر متفکر در برابر جهانی که با این سرعت متحول می‌شود به قالب خاصی بچسبد و آن را رها نکند، دیر یا زود این قالب فرو می‌ریزد. به همین علت، علی‌رغم همه نزاع‌های سیاسی و ایدئولوژیکی که در جامعه ما میان جریانات و گروه های فکری و اجتماعی گوناگون وجود دارد یک نوع همگرایی نیز میان شان دیده می شود: همه در حال تغییریم و این تغییر در میان طوفانی از بی ارادگی ها و ناخودآگاهی ها صورت می پذیرد. جریان روشنفکری دینی و اندیشه های شخصیتی چون دکتر سروش پیوسته دچار گشت و تحول می گردد. داریوش شایگانِ «آسیا در برابر غرب» به داریوش شایگانِ «افسون زدگی جدید» یا «زیر چرخ کبود» تبدیل می شود. قدرت سیاسی هر روز به جبر زمان و هر چند با تأخر و عقب ماندگی بسیار، ناچار است مواضع پیشینش را در همه حوزه ها تعدیل کند. در این میان داوری دهه 80 و ۹۰ نیز با داوری دهه 60 و 70 فرق کرده و از مواجهه هایش با غرب و سنت تاریخی که صبغه ای ایدئولوژیک داشتند فاصله گرفته، به مواجهه ای پدیدارشناسانه تر نزدیک شده است. لذا، به نظر می رسد همه در راستای درک اجتناب‌ناپذیری غرب، مدرنیته و روند جهانی شدن نوعی هم گرایی دارند.

بله این جهت و این روند را همه پذیرفته‌اند. حال، یکی می‌گوید ما باید خود را به سوی دنیای مدرن با شتاب فراوان پرتاب کنیم، یکی دیگر می‌گوید باید کورمال کورمال جلو برویم و دیگری هم می‌گوید باید لنگ‌لنگان در این راه قدم بگذاریم.

اما فردید در میان ما ایرانیان یک استثنا بود. درست است که او می‌خواست در برابر غرب مقاومت کند ولی این مقاومت را به هیچ‌وجه امری ساده و سهل الوصول نمی‌دید.

او غرب‌زدگی را اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و می‌گفت باید آگاهانه با غرب مواجه شویم و اگر غرب‌زده هم هستیم باید از وضعیت خود، آگاه باشیم.

درست است. این خودآگاهی مختص فردید است یعنی این خودآگاهی یکی از مهم ترین مؤلفه هایی است که فردید را فردید می‌کند. او در میان ما ایرانیان یگانه متفکری است که نسبت به غربزدگی خود، خودآگاهی دارد. شریعتی، شایگان و حتی داوری وقتی از غربزدگی سخن می‌گویند در باره حیات اجتماعی ما حرف می‌زنند. اما این فردید است که خودش را نیز هنوز اسیر چنگال سوبژکتیویسم متافیزیک غربی و در اسارت نیهیلیسم می بیند و بازگشت به سنت، تجدید عهد با بصیرت های بنیادین سنت، گسست از متافیزیک و غربزدگی و رهایی از نیهیلیسم را به هیچ وجه اموری آسان نمی‌داند. این جدیت فردید بسیار قابل‌تحسین و برای جامعه ما امری بسیار حیاتی و درس‌آموز است.

ببخشید، اما من فکر می‌کنم میان تغییرــ البته اگر بشود اسمش را تغییر گذاشت ــ آقای داوری و تغییر آقای شایگان تفاوت بنیادینی وجود دارد. به نظر می‌رسد سلوک آقای شایگان از جنس دیگری است و اگر حمل برگستاخی و بی‌ادبی نشود شاید بتوانم بگویم خیلی «جدی» نیست. البته عده‌ای از منتقدان او تعبیر تندتری درباره‌ ایشان به کار می‌برند و معتقدند نحوه مواجهه او با تفکر، «توریستی» است.

شایگان از سرمایه‌های باارزش فرهنگی ماست. وی بسیار صمیمانه فکر می‌کند، ادا درنمی‌آورد و آنچه را که تجربه کرده می‌نویسد. روح جست‌وجو‌گری دارد. آنچه در وجود وی بسیار دوست‌داشتنی است گشودگی او به دیگران است. اما شرق و تفکر شرقی هیچ گاه برایش به نحوی عمیق و جدی مطرح نبوده است. شرقیت تفکر هرگز برایش مسأله ای اساسی و بنیادین نبوده است.

شایگان، سیدحسین نصر، داوری، شریعتی و فردید همه درباره شرق و تفکر شرقی صحبت کرده‌اند، ولی رویکرد هرکدام با دیگری فرق دارد. من فکر می‌کنم مواجهه فردید و شریعتی در توجه به تفکر شرقی بسیار صمیمانه‌تر و عمیق¬تر و حاصل تجربه زیسته آنان بوده است. برای هر دوی آنها شرق و تفکر شرقی اهمیت دارد؛ با این تفاوت که نگاه فردید به شرق اونتولوژیک‌ است اما شریعتی آن مبانی اونتولوژیک لازم را ندارد.

مواجهه سیدحسین نصر نیز با مسأله نسبت شرق با غرب تحت سیطره ثنویت اندیشی ایدئولوژیک درآمده است. در این ثنویت اندیشی ایدئولوژیک غرب به تمامی شیطانی و شرق به تمامی رحمانی تلقی می شود. فکر می کنم نصر مواجهه با سکولاریسم و نیهیلیسم دوره جدید را خیلی ساده فرض می‌کند و در خصوص امکان رجوع به سنت برای مواجهه با نیهیلیسم جهان کنونی نوعی عدم جدیت از خودش نشان می‌دهد. او فکر می‌کند با صرف تکیه کردن بر سنت می‌توان در برابر نیهیلیسم جهان کنونی ایستاد. سنت اگر همان‌گونه که هست بیان شود، سنت نخواهد بود. ما نمی‌توانیم به سنت به نحو سنتی رجوع کنیم و باید در پرتو تفکر آینده سنت را بازخوانی کنیم. زمان و تاریخ به عقب برنمی‌گردد. سنت به همان نحو پیشین اش قابل احیا نیست و نمی توان همچون کربن چشم انتظار رستاخیز مجدد اندیشه های الهیاتی پیشین بود. البته، معنای این سخن این نیز نیست که بخواهیم سنت را راسیونالیزه کرده، یا مثل روشنفکران به اصطلاح دینی آن را در قالب مقولات مدرن قرار دهیم.

نکته دیگری که می‌خواهم درباره دکتر شایگان بگویم این است که مواجه ایشان با سنت تا حدود زیادی ایدئولوژیک شده است و وی متأثر از وقایع چند دهه بعد از انقلاب، سنت را به نحوی ایدئولوژیک تفسیرمی کند. به نظر می رسد ایشان تاریخ سنت را یکسویه می‌بیند و مواجهه ایشان با سنت تاریخی و شرقیت تاریخ ما، از مواجهه پدیدارشناسانه فاصله گرفته و ایدئولوژیک شده است.

یعنی گرفتار چیزی شده است که همیشه از آن پرهیز داشت.

بله. همیشه زشتی ها، جنایات و نیروهای منفی حاصل و نتیجه صرف روح سنت های تاریخی نیستند و باید علل، عوامل و دلایل دیگر سیاسی، اجتماعی، تاریخی، اقتصادی، قومی، طبقاتی و ... را برای وجود عناصر منفی و بازدارنده در حیات جوامع سنتی جست وجو کرد. همچنین نباید وجود بسیاری از عناصر و نیروهای انسانی، متعالی و سازنده را که خود قربانی نظام‌های تئولوژیک و ایدئولوژیک در جوامع سنتی بوده‌اند، نادیده انگاشت. خود این عناصر و نیروهای انسانی و متعالی حاصل همین سنن تاریخی‌ بوده و همواره برای زنده نگاه داشتن روح مذهب و سنن تاریخی شدیدترین چالش ها را با عناصر و عوامل منفی و بازدارنده درون فرهنگ های سنتی داشته اند. در واقع باید وجود نیروهای مثبت و منفی موجود در سنن تاریخی را به نحو توأمان دید. در دل حیات اجتماعی هر سنت تاریخی پاره ای نهادها و قدرت های منفی، ارتجاعی و بازدارنده شکل گرفته است اما از قضا روح سنن تاریخی دربردارنده نوعی چالش و مقاومت در برابر هرگونه رسمیت، نهادینه شدن و لذا بی محتوا شدن و مرگ ایده ها، آرمان ها و ارزش هایی بوده اند که روح و جوهره سنن شرقی حامل آنها بوده اند. ما برای تحقق ارزش ها و آرمان های انسانی از جمله عدالت و آزادی نیازمند نیروی نفی برای به چالش کشاندن جهان کنونی و موقعیت کنونی خود هستیم اما از دل جهان بینی لیبرالی و اندیویدوالیسم حاصل از عقلانیت مدرن و بسط تاریخی آن، که به مرگ انسان و خودآگاهی انسانی منتهی شده است، دیگر یک چنین نیروی سلب و مقاومتی، که همچون قرون ۱۸ تا ۲۰ میلادی در سراسر جهان وجود داشت، لااقل در دوران کنونی و جهان پست مدرن شکل نخواهد گرفت.

در مقدمه کتاب تان نوید داده‌اید که این پروژه ادامه پیدا خواهد کرد. به نظر من بخش شاگردان فردید بسیار مهم است. ساحات تفکر فردید بسیار گسترده بود؛ هرکدام از شاگردانش به یک بخشی از ساحات وجودی او توجه داشتند. آقای داوری بیشتر به عالم جدید و نسبت ما با آن می‌اندیشد. آقای معارف از تفکر فردید بیشتر قرائت عرفانی داشت. آوینی در حوزه سینما اندیشه های فردید را دنبال می کرد. حتی عده‌ای از این هم فراتر رفته‌اند و تفکر فردید را به حوزه‌هایی کشانده‌اند که فردید هرگز سراغ آنها نرفته بود. ما کسانی را داریم که الان نقد ادبی یا نقد سینمایی می‌نویسند و به شدت از فردید متأثرند. این افراد هر کدام یکی از وجوه تفکر فردید را درک کرده، آن را بسط داده‌اند. امیدوارم پروژه شما ادامه پیدا کند.

متأسفانه در کشور ما خیلی نمی‌شود برنامه ریزی کرد. اگر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران یا هر مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دیگری از ادامه طرح حمایت کند، امکان ادامه پژوهش و ارائه آن در قالب جلد دوم «هایدگر در ایران» میسر خواهد بود. با توجه به شرایط بسیار بد و فاجعه آمیز اقتصادی کنونی بدون حمایت یک نهاد، ادامه کار متأسفانه به هیچ وجه میسر نیست.

شما هم قلم خوبی دارید و هم از انصاف علمی برخوردارید و بر موضوع مورد پژوهش نیز اشراف دارید. ان‌شاءا... که شاهد انتشار مجلدات بعدی این اثر نیز باشیم. من کتاب «هایدگر در ایران» را دوست دارم. به دیگران هم توصیه می‌کنم آن را بخوانند و به هرکس بخواهد فردید را بشناسد به او توصیه می کنم این کتاب را بخواند. به نظرم با این کتاب حوزه فردیدشناسی تحول ژرفی یابد. آقای دکتر! به عنوان یک اهل شعر، دوست داشتم بدانم شما مطالعه ادبی هم دارید یعنی داستان و شعر هم می‌خوانید؟

در آخرین سال دبیرستان و در نخستین سال های ورودم به دانشگاه وارد حوزه رمان و ادبیات مدرن شدم، اما خود را مواجه با اقیانوسی بیکران و حوزه ای بی پایان دیدم. اگر هراس از مرگ و پایان پذیری عمر نبود خیلی کارها را می‌شد به نحو توأمان انجام داد. با این وصف، در سال ۱۳۸۱ مجموعه شعرگونه ای فلسفی از اینجانب با عنوان «قصه من و تو» منتشر شد و پس از آن حدود دو سال از عمرم را صرف نوشتن یک رمان با عنوان «دُن‌کیشوت های ایرانی» کردم که متأسفانه در حاکمیت هشت ساله دولت پیشین اجازه انتشار نیافت. امیدوارم در دولتی که شعارش «تدبیر و اعتدال» است این بی تدبیری ها و بی اعتدالی ها اندکی کاهش یابند و به این اثر اجازه انتشار دهند.

دولت


به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از 598/محسن دنیوی/ گزارش صد روزه رییس جمهور محترم حاوی نکاتی بود که برخی از آنها در قالب سوال در ادامه می آید:
1- اگر مشکل اصلی در کشور سوء تدبیر بوده است، پس چرا دولت یازدهم در این صد روز بیشترین تلاش خود را برای رفع تحریمها نموده است؟ یا باید گفته شود که معرفی سوء تدبیر به عنوان عامل اصلی دروغ است و تحریمها موثر بوده و یا اینکه بیان شود به دلیل فقدان تدبیر جدی دولت یازدهم، تلاش برای رفع تحریمها، تنها استراتژی دولت تدبیر و امید است.
2- چگونه تمامی مشکلات کشور و حتی مشکلات تاریخی مربوط به پیش از انقلاب به دولت نهم و دهم بر می گردد اما موفقیتهای عملی، هسته ای و به خصوص موفقیتهای دو سال اخیر در ورزش نتیجه تلاش صد روزه دولت است؟ به نظر می رسد در اینجا قاعده "درهم است لطفا جدا نفرمایید"، رعایت نشده است.
3- چرا بیان نشد که حجم نقدینگی در دوران ابتدا و انتهای تمامی دولتها بین 5 تا 7 برابر شده است؟
4- چرا بیان نشد که حجم نقدینگی مهم نیست بلکه نحوه مصرف نقدینگی مهم است؟
5- اگر طرح مسکن مهر عامل اصلی تورم بوده است و با پول فقرا و پولی که از جیب مردم خارج شده است خانه ساخته شده است؛ اولا مگر این خانه ها برای کسانی غیر از همان مردم نیازمند به مسکن ساخته شده است؟ ثانیا آیا امکان دارد که دولت یازدهم نیز چنین پولهایی از جیب مردم بردارد و در ازای آن، مسکنی که آرزوی دست نیافتنی امروز مردم شده است را مانند طرح مسکن مهر به آنها بدهد؟
6- چگونه رقم فروش نفت با قیمت 140 دلار برای تمام دوران هشت ساله دولت نهم و دهم محاسبه شد، درحالی که این رقم تنها مربوط به بازه زمانی محدودی است و رقم میانگین هشت سال کمتر از صد دلار به ازای هر بشکه است؟
7- چرا در مورد ترک ایجاد شده در تحریمها گفته شد اما به گسلی که زیر پایه های فناوری بومی هسته ای شکل گرفت اشاره نشد؟ ما تا خط قرمز خود عقب آمده ایم و چیزی برای بخشیدن در ادامه مذاکرات نداریم اما آنها هنوز کلی تحریم های رنگارنگ دارند که می توانند در ازای لغو آنها از ما عزت طلب کنند.
8- چگونه می توان این تعارض را حل نمود که رهبری در رابطه با دولتهای نهم و دهم در آخرین جلسه هئیت دولت با ایشان در هفته دولت در سال 91 و همچنین در سخنرانی ابتدای سال خود در مشهد، تعابیری داشتند که حاکی از انقلابی بودن، خدوم و مردمی و ساده زیست و استکبار ستیز بودن دولت داشت، اما در بیان رییس دولت یازدهم، دولتهای نهم و دهم مظهر بی تدبیری و فساد و قانون شکنی و بی اخلاقی بودند؟ آیا می توان به صورت هم زمان، شعار اعتدال و چنین لحن کینه توزنه و انتقام جویانه ای را باور نمود؟
اگر تصویر سیاهی که رییس جمهور محترم از وضعیت کشور در اثر تلاشهای دولت نهم و دهم ارائه نمودند واقعیت داشته باشد، نباید ایشان با بیان این مطالب گرد ناامیدی را در جامعه بپاشند و بهتر آن است که به فکر تدبیر برای کاهش لطمات وارده باشند.
اما اگر این تصویر مطابق با واقعیت نباشد که بیانات رهبر معظم انقلاب حاکی از این مطلب است، باز هم رویه در پیش گرفته توسط ایشان مخالف سیاستهای دولت تدبیر و امید و شعار اعتدال است و خدای ناکرده این تلقی را در اذهان عمومی ایجاد می نماید که دولت پس از استقرار، خود را ناتوان از حل مشکلات یافته و چون تنها بر رفع تحریم‌ها حساب کرده بود است، اگر آن راهکار به نتیجه نرسد، مسیری دیگر برای سه سال و اندی دیگر طراحی نکرده است و این نه تنها برای دولت ناپسند است، به علاوه سبب ناامیدی عمومی و کاهش سرمایه اجتماعی ایجاد شده پس از انتخابات شده و گویی دولت با این نحوه گزارش دهی، نقض غرض نموده و بر سر شاخه نشسته و بن می برد. چون اگر مردم تلاش و بهبود وضعیت را نبینند، به دلیل حجم مشکلات دولتهای قبلی، از انتقادات خود نسبت به دولتی که با وعده های متعدد در انتخابات پیروز شده است کم نمی کنند.




موضوع مطلب :

پنج شنبه 7 آذر 92 :: 5:0 عصر ::  نویسنده : علیرضا احسانی نیا

با هلاکت و اسارات نیروهای نظامی سعودی؛
رو شدن دست سعودی‌ها در جنایات سوریه
یک سرهنگ سعودی توسط ارتش سوریه در منطقه غوطه شرقی پس از آنکه زخمی شد، اسیر شده است. وی فرماندهی گروه های مسلح تروریست برای شکستن محاصره این منطقه را بر عهده داشته است. البته این تنها سعودی نیست که به دست ارتش سوریه اسیر شده است و در درگیری های چند روز اخیر یک سرگرد ارتش سعودی بنام عادل نایف الشمری و همچنین مطلق المطلق فرزند مدیر اداره افسران گارد ملی عربستان در جریان نبردهای حلب به هلاکت رسیدند.
 با اسیر و هلاک شدن برخی نیروهای ارشد نظامی سعودی در سوریه، برگی دیگر از پشت صحنه جنایات رژیمهای عربی علیه مردم و نظام سوریه افشا گردید.
به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از بی باک، یک منبع ارتش سوریه به روزنامه السفیر گفت: یک سرهنگ سعودی توسط ارتش سوریه در منطقه غوطه شرقی پس از آنکه زخمی شد، اسیر شده است. وی فرماندهی گروه های مسلح تروریست برای شکستن محاصره این منطقه را بر عهده داشته است.
البته این تنها سعودی نیست که به دست ارتش سوریه اسیر شده است و در درگیری های چند روز اخیر یک سرگرد ارتش سعودی بنام عادل نایف الشمری و همچنین مطلق المطلق فرزند مدیر اداره افسران گارد ملی عربستان در جریان نبردهای حلب به هلاکت رسیدند.
بر اساس این گزارش، اطلاعات ارتش سوریه حاکیست حمله اخیر مخالفان به غوطه شرقی توسط افسران ارتش عربستان مدیریت شده است.
منابع عملیاتی گفتند، شمار زیادی از مخالفان که از اعضای القاعده بودند نه آنگونه که گفته می شد از مرز اردن بلکه از غوطه و استان درعا نیمه شب 23 / 24 نوامبر عملیاتشان را آغاز کردند.
همزمان، شمار دیگری از مخالفان در منطقه البحاریه با تیپ 12 لشگر چهارم ارتش سوریه درگیر شدند که ارتش توانست مانع پیشروی آن شود اما 16 سرباز را نیز از دست داد.
منبع سوری با اشاره به اینکه از میان مخالفان 300 نفر به هلاکت رسیدند، افزود: ارتش سوریه توانست جاده درعا – ریف دمشق را تصرف کند که به معنای قطع خطوط امداد مخالفان در ریف دمشق بود.
وی ادامه داد: گفته می شود نیروهای شرکت کننده مخالف در عملیات غوطه حدود پنج هزار نفر همراه با انواع سلاح در منطقه ای از مرز استان درعا تا غوطه بوده است.
بر اساس این گزارش این شدیدترین حمله گروه های مسلح شورشی در اطراف دمشق بود که با هشیاری ارتش سوریه دفع شد هر چند شورشیان موفق شدند مناطق محدودی به تصرف خود درآورند اما شدت آتش توپخانه ارتش سوریه به گونه ای است که توان تحرک را از آنها گرفته است و آنها با دادن تلفات بسیار زیاد سعی می کنند دور تازه ای از حملات خود را شروع کنند تا شاید از محاصره سخت و کشنده ای که ارتش بر آنها تحمیل کرده رهایی یابند.
در همین حال جبهه النصره به همراه نیروهای جیش الاسلام حمله ای را به منطقه جرمانا در حومه شرقی دمشق ترتیب دادند که با مقاومت شدید ارتش با ناکامی به پایان رسید و شورشیان نیروهای خود را به عمق منطقه غوطه و روستای دیرالعصافیر عقب کشیدند.




موضوع مطلب :

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: در دل موافقت نامه اخیر که در ژنو انجام شد، نقاط قوت و منفی، فرصت‌هایی جدی و تهدیدهای بسیار اساسی وجود دارد.
چهار خط قرمز رهبر انقلاب در موضوع هسته‌ای/ علت تمایل آمریکا به تفاهم، بی‌اثر شدن تحریم‌ها و مقاومت مردم است
به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل ازجهان، علیرضا زاکانی امروز در مراسم یادواره شهدای بسیج مهندسین جهرم، افزود: آنچه مهم است چطور از فرصت‌های این بیانیه استفاده کنیم و بعنوان یک آرمان‌گرای واقع‌بین به موضوع باید بنگریم.
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به وجود قرائت‌های مختلف از توافقنامه ژنو، گفت: بعضی ها گفتند جام زهر است و برخی نیز تاکید داشتند که با این بیانیه کار تمام شد.
وی ادامه داد: ممکن است که یک تیم اگر هنگام مذاکرات محکم‌تر برخورد می کرد سطح مطالبات ما بالاتر می‌رفت به طور مثال در آلماتی2 حاضر شده بودند با 3 ویژگی با ما تفاهم کنند که انگلیسی‌ها نگذاشتند اما امروز نمایندگان این مرز و بوم رفتند تفاهم کردند و خطوط قرمز را هم لحاظ کردند.
زاکانی با تشریح دیدار تیم مذاکره کننده قبل از حضور در ژنو با رهبر معظم انقلاب و با یادآوری اینکه مقام معظم رهبری 3 الی4 خط قرمز را ترسیم فرموده بودند، گفت: رهبر معظم تاکید فرمودند که غنی سازی در کشور نباید مورد شک و تردید قرار بگیرد، هیچ موادی از کشور نباید خارج شود، هیچ کجا نباید تعطیل شود و هیچ اقدامی که غیر قابل برگشت باشد نباید انجام دهید.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: امروز بحث موضوع هسته‌ای که اسباب وحدت ملی ما را فراهم کرده، نباید موجب شکاف بین مردم شود و در این مسیر دولت و مجلس باید دست به دست هم بدهند و سقف امکان بهره‌مندی از این بیانیه را برای خودشان فراهم کنند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: گرچه ما معتقدیم نظام سلطه زیر آن خواهند زد و اگر آن سقف را نتوانیم جا بیندازیم تضییع حقوق آیندگانمان را کرده ایم در همین راستا ما نباید در داخل کشور خودمان دچار انفعال شویم باید زمینه را فراهم کنیم که آنها گام به گام جلو آمده زیرا طرف های مقابل از اصل این فناوری و دانش می ترسند، اینکه می بینیم که آمریکا در مقابل ما کرنش نشان می دهد اما عملا دنبال تفاهم می باشد به خاطر این است که جان کری اعلام کرد که تحریم ها دیگر برای مردم ایران اثری ندارد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: همه ما باید تکلیف خود را خوب بشناسیم و ناظر به نتیجه تکلیف خود را انجام بدهیم تا از مواضعی که رهبری انقلاب می فرمایند از تحت زعامت ایشان بفهمیم که وظیفه ای داریم و تکلیف خود را در همین راستا انجام دهیم.
زاکانی همچنین به دیدار خود با مقام معظم رهبری اشاره و با بیان بخشی‌هایی از سخنان معظم‌له در خصوص دوران قبل و بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس، گفت: ایشان فرمودند"دوران جنگ که با آن عظمت و بزرگی خلق شد، باید هزاران کتاب نوشته شود تا گوشه ای از عظمت دوران دفاع مقدس معلوم شود".
وی افزود: تعبیر رهبری این بود که دوران جنگ تحمیلی مثل یک تابلوی نقاشی است که از دور بسیار زیبا اما وقتی انسان نزدیک می شود می بیند که آن هنرمند چقدر زحمت کشیده تا توانسته این تابلو را بکشد که اسباب تشویق دیگران را نیز فراهم کند.
زاکانی با اشاره به تعبیر مقام معظم رهبری در مقایسه بین دوران دفاع مقدس و امروز کشور، گفت: رهبری فرمودند " جنگ با همه بزرگی و عظمتش درکنار همه سختی‌هایش در مقابل شرایط فعلی هیچ است، آن دوران جهاد اصغر بود امروز دوران دفاع اکبر است با این مبنا سختی‌های امروز و پیچیدگی‌های امروز بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر از دوران دفاع مقدس است و به فضل و کرم الهی این انقلاب یقینا به پیروزی خواهد رسید و هرکسی در این مسیر خسته و یا دچار انحراف بشود جوانها نمی گذارند بار انقلاب به زمین بماند".
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: باید خود را محک بزنیم و ببینیم که در دوران سخت و طاقت فرسای جهاد اکبر چه وظیفه ای داریم تا اسباب تحول ما را فراهم کند زیرا حضور ما در صحنه می‌تواند امکانی ایجاد کند تا رهبری انقلاب میدان مطالباتشان را بالا ببرند.
زاکانی گفت: بعضی‌ها حق دفاع مقدس را بد حساب می‌کنند در همین راستا باید محاسبه کنیم ما باید تا کجا باید پای انقلاب بایستیم تا هز لحظه که هستیم باید خود را برای انقلاب هزینه کنیم.
این عضو جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی با اشاره به فرق دیروز با امروز بیان کرد: رهبر معظم انقلاب شرایط را سخت تر از گذشته ترسیم فرمودند، البته صدر اسلام هم به ما این را یاد داد کسانی که در دوره جهاد اصغر موفق بودند لاجرم توفیق مدار در زمان جهاد اکبر نبودند آنچه مهم است این است که امروز کجای کار هستیم و در چه شرایطی سیر می کنیم و با انقلاب اسلامی چگونه رسالت های خود را انجام می دهیم.
وی افزود: همه ما باید مختصات خود را نسبت به انقلاب اسلامی در بیاوریم که چه مسئولیت های سنگینی در مسیر جبهه حق، در قبال اسلام و رهبری انقلاب داریم زیرا این انقلاب خواص اهل حق جان بر کف می خواهد که هم بصیرت داشته باشند و هم بصیرتشان به جا باشد همچنین اهل قیام و ایثار در مسیر آرمان های انقلاب اسلامی باشند.




موضوع مطلب :
پنج شنبه 7 آذر 92 :: 2:0 عصر ::  نویسنده : علیرضا احسانی نیا

در رویدادی بی نظیر یک زن محکوم به اعدام در ترکیه پس از به دار آویخته شدن ، وضع حمل کرد و نوزاد پسر به دنبا آورد.  به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل ازمشرق به نقل از العالم، اهالی منطقه "کحاریسی” در ترکیه هنگام تماشای صحنه اعدام " صباح موسلیباسا" (28 ساله) ، مشاهده کردند که این زن یک فرزند سالم پسر هنگام اجرای حکم به دنیا آورد.
روزنامه القدس العربی روز پنجشنبه نوشت : این حادثه موجب وحشت و هیجان حاضران در مراسم اعدام این زن ترک شد.
نوزاد زودتر از موعد مقرر و حدود هفت ماهگی به دنیا آمد، درحالی که تا قبل از آن هیچ یک از اطرافیان زن و مسئولان زندان به دلیل چاقی زن متوجه حامله بودن او نشده بودند.
صباح به جرم قتل همسر و دو کودکش با مسموم کردن آنان ، زندانی و به اعدام و آویخته شدن از چوبه دار محکوم شده بود.
زن ترکیه ای به مدت سه ماه منتظر اجرای حکم بود و هنگامی که طناب به گردنش آویخته و کرسی زیرپای او رها شد حاضران متوجه شدند به شدت دست و پا می زند و در این هنگام صحنه زایمان زن در وضعیتی غیر عادی و تکان دهنده و بر بالای چوبه دار رقم خورد.
پزشک زندان حاضر در محل ابتدا گمان کرد که نوزاد مرده به دنیا آمده؛ اما اندکی بعد با تنفس مصنوعی مشخص شد که او زنده و سالم است و بلافاصله شروع به گریه و زاری کرد.




موضوع مطلب :

آیا در بحث هدفمندی یارانه ها، رئیس جمهور محترم کاهش ضریب جینی با اجرای طرح هدفمندی را قبول ندارند؟ آیا کاهش ضریب جینی که عموما به عنوان پارامتری برای تعیین عدالت اقتصادی به شمار می رود مسئله قابل دفاعی نیست؟ یا اغلب ساکنین روستاها یا شهرهای کوچک طبق نظرسنجی ها از دریافت یارانه به صورت نقدی نسبت به روش های دیگر که مورد نظر دولت فعلی است رضایت بیشتری ندارند؟به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل ازجهان نیوز - مهدی مهرپور: رئیس دولت یازدهم از همان روزهای اولی که سکان هدایت امور اجرایی را به دست گرفت به مردم وعده داده بود که بعد از گذشت 100 روز گزارشی از عملکرد دولت خود به مردم ارائه دهد. سرانجام روز سه شنبه این هفته موعد فرا رسید و رئیس جمهوری در یک گفتگوی زنده تلویزیونی به وعده خود جامه عمل پوشاند. البته دکتر روحانی شب سه شنبه بیشتر از ارائه گزارش به نقد دولت قبل پرداختند که ذکر چند نکته را در این مورد ضروری می بینم.
1- رئیس جمهور محترم در صحبت های خود گفتند که دولت قبل فقط 33 درصد از مصوبات خود را به طور کامل اجرا کرده و حدود 67 درصد از این مصوبات ناتمام باقی مانده است. اگر این آمار را منطبق با واقعیت بدانیم باید به این نکته توجه داشت که چرا آقای روحانی اعلام نکردند چند درصد از این پروژه ها و مصوبات در حال اتمام است؛ چرا که ممکن است مصوبه ای مانند مصوبات عمرانی یا تولیدی برای به پایان رسیدن به زمان نیاز دارد. برای مثال اگر ساخت یک ورزشگاه یا بیمارستان در سال 91 تصویب شده باشد قطعا در پایان دولت دهم به پایان نخواهد رسید و جزء 33 درصد مصوبات انجام شده دولت به حساب نمی آید.
چنانچه مرسوم است که پروژه های دولت هاشمی را خاتمی افتتاح می کرد و پروژه های دولت خاتمی توسط احمدی نژاد افتتاح می شد ، همانطور که قطعا بسیاری از پروژه های دولت احمدی نژاد توسط آقای روحانی افتتاح خواهد شد. ضمن اینکه درصدی از این مصوبات در دوره آخر سفرهای استانی دولت قبلی تصویب شده است که دولت بیشتر از مسائل اجرایی وقت خود را به برنامه ریزی و بررسی بودجه به این مصوبات اختصاص می داده است.
2- آقای رئیس جمهور بیشتر از اینکه گزارش اقدامات دولت را در این 100 روز بدهند نقد 8 ساله دولت قبل را در دستور کار خود قرار دادند و بیشتر از اینکه از دید عالی ترین مقام اجرایی کشور و سکاندار امور اجرایی صحبت کنند از دید یک روزنامه نگار یا یک منتقد به مسائل نگاه کردند و بیشتر به جای ارائه راهکار و اقدامات دولت فعلی به نقد و تفسیر دولت گذشته پرداخته و بیشتر به جای صحبت از آینده به گذشته اشاره کردند. متاسفانه در تمام لحظات این گفتگوی تلویزیونی نه تنها کوچکترین اشاره ای به خدمات دولت های نهم و دهم نشد بلکه آقای رئیس جمهور به سیاه نمایی در مورد همه اقدامات دولت گذشته پرداختند . سوال اینجاست که آیا در هدفمندی یارانه ها، مسکن مهر، سفرهای استانی، سهام عدا‌لت و.... هیچ نکته مثبتی از نظر آقای روحانی وجود ندارد؟ البته نگارنده منکر وجود ضعف های موجود در نحوه اجرای هدفمندی یا مسکن مهر نیست ولی نباید فراموش کنیم عده زیادی از مردم کشور با این طرح صاحب خانه شدند، آیا اینکه افرادی با پول های کم توانستند صاحب خانه شوند نکته مثبتی در عملکرد دولت گذشته محسوب نمی شود؟ افرادی که همیشه از آمار سخن می گویند و از عملکرد خود بر اساس آمار دفاع می کنند چرا به آمار تعداد افراد صاحب خانه شده در دولت گذشته اشاره ای نمی کنند. به طوری که طبق آمار ارائه شده 82 درصد ساکنان مسکن مهر قبلا مستاجر بوده و بیش از 80 درصد این خانوارها درآمد ماهیانه کمتر از 600 هزار تومان داشته اند. آیا طرحی که توانست با مبلغ میانگین 30 میلیون تومان مردم را صاحب خانه کند هیچ نقطه مثبتی ندارد تا به آن اشاره شود!
سوال بعد اینکه آیا در بحث هدفمندی یارانه ها، رئیس جمهور محترم کاهش ضریب جینی با اجرای طرح هدفمندی را قبول ندارند؟ آیا کاهش ضریب جینی که عموما به عنوان پارامتری برای تعیین عدالت اقتصادی به شمار می رود مسئله قابل دفاعی نیست؟ یا اغلب ساکنین روستاها یا شهرهای کوچک طبق نظرسنجی ها از دریافت یارانه به صورت نقدی نسبت به روش های دیگر که مورد نظر دولت فعلی است رضایت بیشتری ندارند؟ (طبق آمارهای رسمی مرکز آمار ضریب جینی با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها سقوط چشمگیری داشته است.) آیا انجام سفرهای استانی به طور پیوسته در طول 8 سال و تشکیل جلسات هیات دولت در هر استان اقدام قابل تقدیری نیست و دولت فعلی توان چنین کاری را دارد؟
3- توجه بیش از حد دولت به مذاکره با غرب از چند منظر دارای ایراد اساسی است. قطعا دوستی با همه کشورها و دولت ها جزء سیاست های جمهوری اسلامی بوده و هست؛ کما اینکه یک امر منطقی و عقلانی نیز می باشد. اما باید توجه داشت که تمام نگاه دولت نباید به سمت خارج از کشور باشد چرا که قطعا قدرت هایی که خوی استکباری داشته و خود را قدرت برتر می دانند حاضر به رعایت حقوق کشورهای مستقل و آزاد نخواهند شد ضمن اینکه اگر بنا بود صرفا رابطه حسنه با غرب متضمن پیشرفت کشوری باشد در زمان قبل از انقلاب خاندان فاسد پهلوی که حلقه به گوش قدرت های بزرگ بودند چرا بیکاری، تضاد طبقاتی، فقر و زاغه نشینی، بی سوادی و... در فضای جامعه آن روزهای ایران بیداد می کرد یا برای مثال آیا عربستان ، اردن، بحرین، مصر در زمان حسنی مبارک و..... که پایگاه های آمریکا و انگلستان محسوب می شوند مدینه ی فاضله مسلمانان برای زندگی هستند؟ لطفا نگاهی به اعتراضات مردم در این کشورها نسبت به حکومت هایشان داشته باشید. پس تقاضای نگارنده از رئیس جمهور و دولت محترم این است که اینقدر بیش از اندازه در انجام امور دولت به غرب نگاه نداشته باشند چرا که به فرموده رهبرمعظم انقلاب سران غرب قابل اعتماد نیستند.




موضوع مطلب :

مجری زن گفتگو با روحانی: چون گزارشی بود سوال چالشی نکردیمبه گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل ازجهان، حضور ندا سپانلو به عنوان یکی از مجریان برنامه گزارش صدمین روز دولت یازدهم یک اتفاق تازه بود؛ پیش از این اجرای برنامه‌هایی که به گفت‌وگو با مسئولان ارشد دولتی و بخصوص رئیس‌جمهور اختصاص داشته به یکی دو مجری شناخته شده تلویزیون سپرده می‌شد و این روال در برنامه گزارش عملکرد صد روزه دولت یازدهم تغییر کرد. در این برنامه به جای یک مجری، سه نفر وظیفه پرسش از دکتر حسن روحانی را برعهده گرفتند که یکی از آنها ندا سپانلو بود.
سپانلو که فعالیتش را از سال 77 در معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما شروع کرده، اولین مجری خانم در چنین برنامه‌ای است و به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران تلویزیونی، به عنوان یک پرسشگر در مقابل رئیس‌جمهور خوب ظاهر شد. گفت‌وگو با او را بخوانید.
حضور در برنامه گزارش عملکرد صدمین روز دولت یازدهم و پرسش از دکتر روحانی پیشنهاد خودتان بود؟
نه، از من خواسته شد در این برنامه به عنوان مجری حضور داشته باشم.
به نظر خودتان چرا یک مجری خانم را برای این برنامه انتخاب کردند؟
واقعیت این است که وقتی برای این برنامه دعوت شدم، اصلا به این مساله فکر نکردم که از یک مجری خانم دعوت به همکاری شده است، فکر کردم به این دلیل از من دعوت شده که این سال‌ها در زمینه اقتصاد در رسانه فعال بوده‌ام و در اجرای تلویزیونی و برنامه‌های اقتصادی تجربه دارم.
چند روز فرصت داشتید برای اجرای این برنامه آماده شوید و طراحی سوالات را خودتان انجام دادید یا به صورت گروهی در این باره برنامه‌ریزی شد؟
از چند روز قبل از برنامه به من خبر دادند و از همان زمان در جریان کار قرار گرفتم و خودم را آماده کردم. مباحث اصلی در همه حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاست خارجی و... مشخص بود و هر کدام از ما مجریان بر اساس این اطلاعات و رئوس مطالب، سوالات را طراحی کردیم. در واقع آنچه شما در برنامه دیدید به لحاظ ادبیات، نوع سوالات به شخص مجری برمی‌گشت. مثلا ما می‌دانستیم که آقای روحانی قصد دارد درباره یارانه‌ها، مسکن مهر، اقدامات دولت در صد روز نخست، تامین دارو و مواردی از این دست توضیح بدهد، اما این‌که چطور این موضوعات مطرح شود و درباره هر موضوعی چه مباحتی مورد بررسی قرار بگیرد، درباره چه مسائلی بیشتر سوال بپرسیم و تاکید بیشتری داشته باشیم یا روند سوالات به چه شکل باشد خود ما طراحی کردیم.
چرا در گفت‌وگو با دکتر روحانی از چالش با ایشان پرهیز کردید؟
برای این‌که این برنامه کاملا گزارشی بود و آقای روحانی قرار بود در تلویزیون عملکرد صدروزه دولت یازدهم را به اطلاع مردم برساند.ضمن این‌که حجم آمار و اطلاعات و زمان محدود برنامه اجازه چالش و بحث را به ما نمی‌داد؛ اما با همه اینها در مواردی مانند تعارض بین ادامه اجرای طرح مسکن مهر با تورم و نقدینگی ابهاماتمان را از ایشان پرسیدیم.
دست شما برای طرح سوالات باز بود یا همه آنها با هماهنگی قبلی طرح شده بود؟
نقطه قوت و ارزشمند درباره گفت‌وگو با آقای روحانی این بود که یک گزارش مدون و تنظیم شده از عملکرد صد روزه در دولت تهیه شده بود و به عبارتی قرار نبود مباحث این برنامه فی‌البداهه مطرح شود که ما بخواهیم یا نخواهیم از قبل با ایشان هماهنگ کنیم. گزارش عملکرد صد روزه نخست دولت یازدهم به صورت کامل توسط دولت آماده شده بود و همه جزئیات به صورت دقیق و کارشناسی شده در این گزارش ذکر شده بود.
به همین دلیل آقای روحانی همه مطالب و آمارها را از حفظ بودند؟
من تا به حال مصاحبه‌های زیادی با مسئولان داشتم، اما واقعیت این است که آقای روحانی از معدود کسانی بود که وقتی با ایشان صحبت می‌کردم به این نتیجه رسیدم که چیزی را از حفظ نکرده‌اند، بلکه همه مسائل را فهم و درک کرده‌اند. تفاوت زیادی هست بین کسی که اطلاعات و آمار را حفظ می‌کند با کسی که برای جایگاه هر کدام تحلیل دارد و با قیاس کردن، به درک و شناخت کافی از اعداد و آمار رسیده است. به نظرم آمار و ارقامی که دکتر روحانی مطرح می‌کردند کاملا در ذهن ایشان روشن بود و ایشان در طول جلسات کاری و بررسی‌ها به این آمارها تسلط پیدا کرده‌‌اند.
از آنجا که یکی از کارهای مجریان هر برنامه‌ای مدیریت زمان است، در این مورد اقدامی صورت گرفت و آیا مشخص کرده‌ بودید چقدر از زمان برنامه به هر کدام از موضوعات و محورها اختصاص پیدا کند؟
متاسفانه من و آقایان شهیدی‌فرد و احمدی فرصت زیادی برای هماهنگی و برنامه‌ریزی نداشتیم. فقط در جریان مهم‌ترین سوالات همدیگر قرار گرفتیم و برنامه را شروع کردیم. زمان برنامه هم دست خود آقای روحانی بود و هر زمانی که ضرورت داشت به یک پرسش اختصاص می‌دادند. مدیریت زمان به شکل مد نظر شما صورت نگرفت.
در طرح سوالات و شیوه بیان موفق‌تر از آقایان شهیدی‌فرد و احمدی ظاهر شدید. برای این کار تمرین کرده بودید؟
امیدوارم تعریف از خود فرض نشود اما از سال 1377 که در سازمان صدا وسیما فعالیت می‌کنم چه در معاونت سیاسی، چه در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، همواره به عنوان سردبیر و پژوهشگر فعالیت کرده‌ام و همیشه طراحی سوال برای مجریان برجسته صدا و سیما که همکاری با بسیاری از آنها برای من باعث افتخار است، یکی از مهم‌ترین کارهای من بوده و اگر قابلیتی بروز داده‌ام به تجربیاتم برمی‌گردد و مبتنی بر سوابق من است، چون برای این برنامه فرصت زیادی در اختیار نداشتیم که آماده شویم.
شما هم قبل از برنامه فرصت کمی در اختیار داشتید و هم در طول برنامه این امکان وجود نداشت که روی مسائل تمرکز کافی داشته باشید.
بله. خیلی سریع باید آماده می‌شدیم و نمی‌دانستیم دقیقا چقدر زمان در اختیار داریم. قرار بود برنامه در زمانی حدود یک ساعت و 15 دقیقه به نتیجه برسد، بنابراین ما هم عجله داشتیم که هر چه زودتر سوالات اصلی و مهم برنامه را بپرسیم، اما بعد شبکه یک تصمیم گرفت زمان بیشتری در اختیار این برنامه بگذارد. در چنین شرایطی خیلی این امکان را نداشتیم که سوالاتمان را بپرورانیم یا بر اساس اولویت‌ آنها را بچینیم.
حضور شما در این برنامه می‌‌تواند نوید بخش حضور خانم‌های مجری در گفت‌وگوهای مهم رسانه‌ای باشد؟
امیدوارم. هیچ وقت این عرصه به روی خانم‌ها بسته نبوده است. خانم‌ها تا امروز در حوزه‌هایی که تخصص و تجربه داشته‌اند، برنامه اجرا کرده‌اند حالا شاید در حضور رئیس‌جمهور نبوده است. امیدوارم من، مدیران تلویزیون را در این باره ناامید نکرده باشم و حتما بعد از این هم از مجریان خانم برای برنامه‌های این چنینی دعوت به کار کنند، چون فکر می‌کنم به دلایل مختلف خانم‌ها قابلیت‌های بیشتری در این نوع گفت‌وگوها داشته باشند.
چه دلایلی؟
خانم‌ها در انتخاب کلمات و جمله‌ها نرم‌تر و با انعطاف بیشتری برخورد می‌کنند. به موضوعات نگاه ظریف‌ترو به جزئیات توجه دارند، اما با همه اینها به نظرم کسی که توانایی و شایستگی دارد باید انتخاب شود؛ فرقی نمی‌کند که خانم باشد یا آقا.




موضوع مطلب :

به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از جهان؛ اولین گام توافق هسته ای میان ایران و 1+5 انجام گرفته است .مردم عادی فارغ از نقطه نظرات کارشناسی انتظار بهبود شرایط اقتصادی در کوتاهترین زمان ممکن را دارند همانگونه که انتظار داشتند که در سه ماه اول فعالیت دولت جدید شاهد بهبود حداقلی اقتصاد کشور باشند چرا که مسئولان؛ سالیان متمادی دلیل نابسامانی شرایط اقتصادی را تحریم ها اعلام کرده اند و این تفکر به عنوان یک باور در اذهان شکل گرفته که اگر تحریم ها رفع شود حتماً معیشت و اقتصاد کشور نیز بهبود می یابد.
اظهارات رئیس جمهور در روز اعلام خبر توافق ژنو مبنی بر "به همه فعالان اقتصادی می گویم از امروز نوبت شماست. ما مسیر را آماده و هموار کردیم. از امروز باید تلاش و کوشش شما آغاز شود" همچنان مؤوید این تفکر است که تحریم ها مانع اصلی بهبود اقتصاد کشور است.
دکتر فرشاد مؤمنی- استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با خبرنگار جام جم در پاسخ به این پرسش که توافق ژنو تا چه اندازه در بهبود شرایط اقتصادی مؤوثر است؟ گفت: نقطه شروع هر نوع حرکتی به سمت اصلاح اقتصادی این است که سطوحی از اعتماد و اطمینان نسبت به آینده وجود داشته باشد.مسأله تنش زدایی در عرصه سیاست خارجی از این زاویه یک اقدام قابل اعتنا و شایسته تقدیر و سپاسگزاری است اما برای این که این بهتر درعمل تبدیل به یک فرصتی برای رونق اقتصاد و بهبود فضای کسب و کار و ارتقاء زندگی مردم شود؛ طیف متنوعی از مسایل است که هم عامه مردم و هم سیاستگذاران بویژه رئیس حمهور محترم باید به آن توجه کافی و دقیق داشته باشند.
وی ادامه داد:نکته اول آن است که همگان باید به این واقعیت توجه کنند که ما یک دوره 8 ساله سپری کردیم که در آن با وجود این که بالغ بر 800 میلیارد دلار درآمد نفتی تزریق شده اما به واسطه رویه های علم گریزانه ، قانون گریزانه و برنامه گریزانه دولت قبلی؛ دستاوردی که در سال پایانی دولت نصیب اقتصاد و جامعه ایران شد؛ رشد اقتصادی منفی، نرخ تورم به طرز غیرمتعارف بالا و نرخ بسیار بالای بیکار در اقتصاد بود.
کارشناس اقتصادی با اشاره گزارش های رسمی منتشره از سوی دولت قبلی در فاصله سالهای 1384 تا 1392 و دوبرابر شدن شاخص فلاکت (مجموع نرخ تورم و نرخ بیکاری) تأکید کرد: مردم عزیز ما و سیاستگذاران جدید اقتصاد کشور حتماً می دانند دو برابر شدن این شاخص، معنایش آن است که کنترل تنش های موجود در عرصه سیاست خارجی و آزاد شدن بخش کوچکی از دارایی های کشور در صورتی که از طریق سیاستگذاری های هوشمندانه و خردورزانه پشتیبانی نشود، می تواند اتفاقا نتایجی عکس انتظارات عامه مردم را در اقتصاد ایران به همراه داشته باشد.

احتمال تشدید رکود تورمی در پی مذاکرات ژنو

وی سیاست های اقتصادی نادرست دولت قبل را عامل دو برابر شدن شاخص فلاکت، وارد آمدن آسیب ها و فشارهای بی سابقه به بخش مولد و رونق بازار کار رباخواران و سودگران عنوان کرد و گفت: تا زمانی که این جهت گیریهای سیاستی، تغییر نکرده باشد حتی مهار تنش های موجود بین ایران و قدرت های بزرگ به خودی خود و به تنهایی در بهترین حالت فقط ممکن است بخشی از فشارهای گذشته را به صورت موضعی و موقتی تسکین دهد و اساس ماجرا هنگامی رو به بهبود می گذارد که ما شاهد یک برخورد هوشمندانه و خردمندانه از سوی مدیریت کشور باشیم که در اثر آن مجموعه سیاست های اقتصادی موجود که علیه تولید و تولیدکنندگان و به نفع سوداگران هدایت شده است،تصحیح شود. از این ناحیه به اعتقاد من همانقدر که ضروریست که به عامه مردم تذکر داده شود که اصلاح ساختار نهادی به فوریت و در کوتاه مدت امکانپذیر نیست باید به رئیس جمهور محترم هم تذکر داده شود که ؛ اگر چنین نکاتی از سوی مشاوران اقتصادی ایشان مطرح شده باشد که "زمینه فراهم شده و حالا نوبت فعالان اقتصادی است" حکایت از این دارد که سطح دانایی کارشناسان و وقوف آنان به واقعیت اقتصادی ایران به هیچ وجه کافی نیست.
مؤمنی تأکید کرد: واقعیت این است که تا زمانی که مجموعه سیاست های اقتصادی کشور به نفع بخش های مولد بازآرایی نشود، گشایش های موجود در عرصه سیاست خارجی امکان دارد که حتی به تشدید رکود تورمی در اقتصاد ایران منجر شود به دلیل آن که تا امروز همچنان بخش اعظم جهت گیری های سیاستی در حوزه اقتصاد در جهت خلاف مصالح توسعه ملی بوده و عمل می کند. این روزها ثبات و آرامشی در عرصه سیاست خارجی فراهم شده و یک فرصت استثنایی برای سیاستگذاران داخل کشور فراهم کرده است که جهت گیری های سیاستی غلط گذشته را بازآرایی کنند.

چرخ های اقتصاد ایران همچنان بر پاشنه سیاست های گذشته می چرخد

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی برخی اظهارات و واکنش های مطرح شده از سوی رئیس بانک مرکزی را نشان از تمایل ایشان و همفکرانشان بر تداوم سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد دانست و ادامه داد: فعالیت تیم اقتصادی دولت جدید نشان می دهد که سیاست های اقتصادی همچنان بر پاشنه سیاست های گذشته می چرخد این مساله، هم از طریق اصرار ایشان برای کنترل روند کاهش قیمت ارز قابل مشاهده است و هم بر اساس جهت گیری ها و تمایل های ایشان به افزایش نرخ بهره و افزایش سود اوراق مشارکت باز می گردد این جهت گیری ها علامتی که به بازار می دهد؛ مبنی بر آن که سیاستگذاران اقتصادی دولت گویی دوست دارند که فشارهای پیشین بر تولیدکنندگان استمرار داشته باشد و همچنان غیرمولدها درآمد بیشتری دریافت کنند بدون این که زحمتی بکشند و ریسک خاصی را متحمل شوند ضمن آن که وقتی بحث افزایش نرخ بهره یا نرخ سود اوراق مشارکت مطرح می شود به اعتبار آن که بهره ها و سودهای پرداخت شده از مالیات هم معاف است در واقع این نوعی تمایل به استمرار راه احمدی ن‍ژاد درعرصه اقتصاد به ذهن متبادر می کند.

رییس جمهور انتظارات خود را از فعالان اقتصادی تصحیح کند


مؤمنی خطاب به روحانی گفت: رئیس جمهورمحترم حتماً باید با دیدگاه های واقع بینانه تر و مبتنی بر شناخت عمیق از آسیب هایی که جهت گیری های سیاستی اقتصادی دولت قبلی به بخش های مولد اقتصاد ملی وارد شده است، بپردازد و با آگاهی و وقوف بیشتر ، انتظارات خودشان را تصحیح کند و توجه داشته باشد که اگر سیاست های اقتصادی ضد تولیدی موجود اصلاح و تصحیح نشود، این فرصت هم مثل فرصت های بزرگ تاریخی که در دوره احمدی ن‍ژاد فراهم شده بود و به بدترین شکل ممکن از دست رفت، در معرض تهدید قرار دارد.
به گمان من در شرایط کنونی رسانه ها باید بسیار واقع بینانه و منصفانه به تحولات جاری نگاه کنند و دستاوردهای سیاست خارجی با همه اهمیت و فوریتی که داشته در بهترین حالت فقط یکی از شروط لازم برای رونق گیری اقتصاد را فراهم کرده است. شروط کافی بیشماری جود دارد که شاید فوری ترین و جدی ترین آنها باید بر بازآرایی در سیاست های اقتصادی غلط موجود؛ توجه بیشتر به مصالح بخش های مولد اقتصاد و مهار زیاده خواهی ها و اشتهای سیری ناپذیر غیرمولدها استوار باشد اگر این هوشمندی در سطح سیاست اقتصادی کشور بوجود بیاید؛ می توانیم امیدوار باشیم که به تدریج به سمت بهبود شرایط اقتصادی کشور حرکت کنیم.

نقطه عطف خروج اقتصاد از شرایط فعلی لایحه بودجه 93 است


استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که آیا طی سه ماه گذشته نشانه هایی که حکایت از بازشناسی در سیاست های اقتصادی باشد، ملاحظه کرده است؟ گفت: اگر بخواهیم منصفانه داوری کنیم نفس کنترل روند پرشتاب تخریب اقتصاد ایران - که در دوره احمدی ن‍ژاد ابعاد بی سابقه ای پیدا کرده بود- یک دستاورد بزرگ برای اقتصاد کشور محسوب می شود و همه ما باید شادمان باشیم که آن روند پرشتاب تخریب تا حدود زیادی متوقف شده است، اما اگر کسانی گمان کنند که نفس این تخریب ها به معنای عملکرد مثبت اقتصادی است این هم یک برداشت بسیار اشتباه است. صمیمانه و خاضعانه به مسئولان اقتصادی کشور گوشزد می کنیم که تا ابد نمی توانند در اشتباهات فاحش و جهت گیریهای گذشته باقی بمانند. نقطه عطف خروج از این شرایط تقدیم لایحه بودجه 93 به مجلس خواهد بود در آنجاست که ما انتظار داریم دولت نشان دهد که به درستی فهمیده است که ریشه اصلی استمرار دور باطل رکود تورمی در اقتصاد ایران را به عنوان مهلک ترین و خسارت بارترین میراث از دوره احمدی نژاد شناخته است و هوشمندانه در جهت گیریهایی که در سند لایحه بودجه 93 منعکس می شود، تلاش های خود را برای برون رفت از این شرایط به نمایش بگذارند، اگر خدایی ناکرده در جهت گیریهای این لایحه هم مشاهده کنیم که این عدم انسجام و رفتارهای متناقض همچنان ادامه دارد آن وقت با دقت بیشتری می توان درباره چشم انداز اقتصادی ایران صحبت کرد.
وی در رابطه با گره زدن و وابسته نشان دادن سیاستهای اقتصادی به سیاستهای خارجی و عدم ارائه سیاست مستقل اقتصادی در دولت یازدهم طی 3 ماه گذشته ، گفت: تاکنون برنامه مشخصی برای برون رفت از دور باطل رکود تورمی از سوی دولت ارائه نشده است و این مسأله تا اینجا هم به خودی خود یک نقطه ضعف و نگرانی جدی به حساب می آید اما با توجه به تازه کار بودن دولت یازدهم باید حمل بر صحت کنیم و تصور خود را بر روی این مسأله استوار کنیم که اینها خواسته اند به صورت نظام مند، سیاست های اقتصادی منسجم را در لایحه بودجه 93 برای برون رفت از شرایط به شدت نگران کننده موجود ، عرضه کنند.
وی در رابطه با ممانعت بانک مرکزی از کاهش قیمت ارز در بازار و افزایش قیمت آن در روز یکشنبه هفته جاری همزمان با اعلام خبر توافقات ژنو و اصرار بانک مرکزی بر ارز 3 هزار تومانی گفت:بخش بزرگی از قیمت کنونی ارز در بازار سیاه کشور به تنش زایی ها و بحران آفرینی های دولت قبلی باز می گردد که سهم رانت جویانه در این نرخ را به طرز قابل توجهی افزایش داد و در فاصله کمتر از 2 سال نرخ ارز را در بازار سیاه دو برابر کرد.
مؤمنی تأکید کرد:حداقل چیزی که در شرایط کنونی می توان گفت؛ هم رئیس جمهور وهم مدیریت اقتصادی کشور بدانند آن است که در صورت اتخاذ سیاست های هوشمندانه نرخ ارز قابل بازگشت به همان نرخ قبل از تشدید تنش ها در عرصه سیاست خارجی (حول نرخ 1226) تومان است و دستیابی به این نرخ دور از دسترس نیست.

توپ دولت در زمین فعالان اقتصادی

دکتر حسین راغفر-استاد اقتصاد دانشگاه الازهرا نیز در رابطه با تأثیر توافقات ژنو بر بهبود وضعیت اقتصادی در گفتگو با خبرنگار جام جم آنلاین تصریح کرد: بدون شک این توافقات بر روی زندگی مردم و وضعیت اقتصادی تأثیر دارد اما این بهبود را در مدت 6 تا 7 ماه آینده می توان مشاهده کرد که البته شرط این بهبود ارائه برنامه شفاف اقتصادی از سوی دولت است که متأسفانه تاکنون چنین چیزی مشاهده نشده است.
وی با تأکید بر ضرورت اقدامات دولت بر جلب اعتماد فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان داخلی گفت:دولت یکی از کارهایی که می تواند انجام دهد سعی کند بر روی خوش بینی فعالان اقتصادی اثر مثبت بگذارد و فضای کسب و کار را به نحوی باز کند که فرصت برابر برای رقابت فعالان اقتصادی فراهم کند نه این که با انحصاری کردن قراردادهای بزرگ و واگذاری آنها به بخش های دیگر، نه تنها شرایط حضور بلکه رقابت را از بخش خصوصی بگیرد و در این حالت طبیعی است که دیگر کسی تمایل ورود به فعالیت پیدا نمی کند.
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا با انتقاد از نحوه فعالیت های بانک ها و موسسات مالی و اعتباری اظهار داشت: متأسفانه بانک ها و مؤسسات مالی و اعتباری آسیب های بسیار زیاد و بزرگی را به اقتصاد کشور زدند که باید کنترل شود.
وی با بیان این که همه اقدامات دولت پولی نیست بلکه یک بخشی سیاست گذاری درست و اصولی است؛ گفت: دولت سیاست های اقتصادی خود را باید در قالب بسته ارائه کند نه بصورت جزیره ای.مردم انتظار دارند که دولت شرایط حضور فعالان اقتصادی را فراهم کند نه این که به صرف انجام یک توافق،انتظار داشته باشد که فعالان اقتصادی بدون فراهم بودن بسترهای لازم، ورود پیدا کنند .دولت کاری انجام نداده است که انتظار داشته باشد که حالا فعالان ورود پیدا کنند .به نظر من آقای روحانی توپ را به زمین فعالان اقتصادی انداخته است.در صورتی که هنوز کارهای زیادی باقی مانده است که دولت باید انجام دهد و سپس از فعالان اقتصادی انتظار داشته باشد.

دولت سالانه 42 هزار میلیارد تومان اعتبار دور می ریزد


راغفر در ادامه با اشاره به یارانه بگیرانی که نیاز به دریافت یارانه ندارند و پرداخت یارانه به آنها باعث دورریزی سالانه 42 هزار میلیارد تومان از اعتبار کشور می شود، تصریح کرد: از 5500 وکیل پایه دادگستری 4600 نفر یارانه می گیرند، از 270 نماینده مجلس 157 نفر یارانه می گیرند از 10 هزار بزشک 9600 نفر یارانه می گیرند. دولتی که توانایی قطع یارانه این گروه را ندارد و حاضر نیست با آنها برخورد کند؛ چطور میتوان انتظار داشت که بتواند تصمیمات مهم اقتصادی بگیرد؟ در صورتی که این 42 هزار میلیارد تومان را می توان به بخش اشتغال تزریق کرد.
وی خاطرنشان کرد:در جامعه ای که به جای آن که در منابع صرفه جویی شود و به بخش تولید اختصاص یابد؛ صرف واردات پورشه و لامبورگینی و تبلیغات دستگیره های طلا در روزنامه های کشور می شود و عده ای هم برای تأمین نان خود در صف فروش «کلیه» می ایستند و در سطل های زباله به دنبال پلاستیک می گردند؛ بخش تولید باید به صد جا جواب پس بدهد و باید مالیات های سنگین و بهره های سنگین وام بپردازد؛ چگونه می توان گفت که دولت اراده جدی برای حل مسأله اقتصاد دارد؟!
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا با تأکید بر این که راهکارهای بهبود و برون رفت از شرایط فعلی زیاد است اما متأسفانه اراده سیاسی در این رابطه نمی بینم، خاطرنشان کرد:در یک مصاحبه کارشناسی که بنده نیز پشت خط تلفن بودم؛ خبرنگار رادیو از یک نماینده کمیسیون اقتصادی پرسید؛ شما برای هزار میلیارد تومان کسری بودجه چه پیشنهادی دارید، نماینده محترم پاسخ دادند؛ هیچی؛ بنگاه های دولتی را بفروشید، بدهید به مردم بخورند.بنده گفتم این که نشد راه حل. 6 ماه توانستیم این بودجه را صرف کنیم؛ 6 ماه بعدی چه کار باید کرد؟ این قبیل اظهارات نشان می دهد متأسفانه فکر و عزم لازم برای حل مسایل وجود ندارد. اولین شرط، اصلاح امور است.باید توجه داشته باشیم ؛ خوش بینی های بوجود آمده در پی توافق ژنو می تواند موقتی باشد و مانند حبابی باشد که در صورت ترکیدن می تواند بدبینی ها را تشدید کند.
به گفته کارشناسان؛ باید منتظر ماند و دید که لایحه بودجه سال 93 که قراراست طی روزهای آینده به مجلس ارائه شود بر مبنای چه سیاستی تدوین و تنظیم شده است و آزادسازی دارایی های بلوکه شده در چه زمینه ای صرف می شود تا بتوان گفت آیا می توان به آینده اقتصاد ایران از این پس امیدوار بود یا مردم همچنان باید با مشکلات اقتصادی خود بیش از پیش دست و پنجه نرم کنند.




موضوع مطلب :

مصاحبه سه‌شنبه شب رئیس‌جمهور به مناسبت صدمین روز فعالیت دولت یازدهم با ابهامات و نقدهایی مواجه شد.
"گزارش100 روزه دولت بود یا تبلیغات قبل از انتخابات؟!"
به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار ، کیهان نوشت:
یکی از ابهامات مهم که با توجه به شاکله اصلی این گفت‌وگوی 2 ساعته به چشم مخاطبان آمد این موضوع بود که اگر قرار بود محور نقد و تخطئه غلیظ دولت سابق را از این گفت‌وگو بگیرند،‌ دیگر چه چیز عمده‌ای باقی می‌ماند؟ دست کم این که سه چهارم زمان مصاحبه به تخطئه یک‌طرفه و بدون اما واگر و استثنای دولت قبلی گذشت. این سوال مضمون دیگری را در خود نهفته دارد و آن اینکه اگر قرار بود درباره دولت سابق سیاه‌نمایی محض انجام شود، آیا غیر از همین مصاحبه یکطرفه چیز دیگری هم از آب در می‌آمد؟ و یا اگر تاریخ 5 آذر 92 را از زمان مصاحبه حذف کنیم و به جای آن تاریخ 3 ماه قبل از انتخابات (مثلاً فروردین 92) بگذاریم تفاوتی در محتوا می‌کند؟!
اتفاق جالب اقدام روزنامه ایران بود که در این باره تیتر «رونمایی از 8 سال نابسامانی» را برجسته کرد، حال آنکه تصور می‌رفت حال و هوای فضای انتخاباتی جایگزین گزارش کار نشود. البته منتقدان منصف پیشاپیش معتقد بودند 100 روز با توجه به کمی زمان، موعد مناسبی برای مطالبه فعالیت‌ها و توقعات مثبت از دولت نیست اما در عین حال این ابهام وجود دارد که آیا گزارش دولت با تبلیغات ما قبل انتخاباتی اشتباه گرفته نشده و خلأ گزارشی درباره اینکه ما چه کرده‌ایم با ادبیات «قبلی‌ها چه کردند یا چه نکردند» پر نشده است؟!
موضوع دیگر عدم طرح برخی چالش‌ها و تناقضات مهم در همین دوره چند ماهه است به این معنا که برخی رفتار و گفتارها در تناقض با تبلیغات و شعارهای انتخاباتی است چنان که مثلا رئیس کل جدید بانک مرکزی برخلاف تبلیغات سیاه‌نمایانه قبل از انتخابات اعلام کرد، نمی‌گذاریم قیمت دلار پایین بیاید؛ یا موضوع لزوم مهار تورم و کاهش قیمت خودرو و یا تعابیری نظیر مهار رشد تورم که با برخی واقعیت‌ها ناسازگار است. همچنین درباره اعلام رکورد‌ 40 درصدی تورم به عنوان بالاترین تورم ‌4 دهه گذشته، این حقیقت که رکورد تورم مربوط به دولت سازندگی با 49 درصد است، کتمان شد و این در حالی است که بخشی از تورم امروز حاصل فشار تحریم‌هاست و البته سهم اصلی بی‌تدبیری و سوء مدیریت و رهاشدگی برخی امور در دولت قبلی را نباید نادیده گرفت. تخطئه مطلق در حوزه‌هایی نظیر سفرهای استانی و مسکن مهر و... نیز از نکاتی بود که نقد به دور از اعتدال و آمیخته با افراط و تفریط را تداعی می‌کرد.
یکی از عجیب‌ترین اتفاقات این مصاحبه،‌ دوز بالای خود تشکری! -به سیاق اغلب دولت‌های گذشته- است تا آن‌جا که با مساعدت یکی از مصاحبه‌کنندگان، پیروزی‌های ورزشی چند هفته اخیر والیبال و فوتبال ساحلی به پای دولت جدید نوشته شد! در حالی که وزیر ورزش دولت جدید یکی دو هفته است از مجلس رای اعتماد گرفته و طبیعتا موفقیت‌های ورزشی محصول، علمکرد چند ساله برخی فدراسیون‌ها در دولت قبلی است.
در همین حال وبسایت ندای انقلاب در بررسی مصاحبه انجام گرفته، تیتر «120 دقیقه سیاه‌نمایی به جای گزارش عملکرد 100 روزه» را برگزید و رجانیوز نوشت: «سایه سنگین جو انتخابات بر گزارش 100 روزه دولت! انتخابات 100 روز پیش تمام شد، لطفا به مردم گزارش دهید». از سوی دیگر سایت مشرق به بخش دیگری از مصاحبه دکتر روحانی پرداخته و در مطلبی با عنوان «لیبرالیسم فرهنگی؛ خطری که باید نسبت به آن هوشیار بود» می‌نویسد: اگر افکار عمومی فیلتر خوبی باشد باید برای همه کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند با یک منطق رفتار شود و دلیل ندارد که فیلم یا کتاب یا هر اثر دیگری را دارای منطق جداگانه بدانیم. علاوه بر این در عرصه کالاهای فرهنگی نیز در مورد مستهجن نگاری‌ها و تصاویر و فیلم‌های مستهجن نیز همین منطق غلط می‌تواند مطرح باشد. حتی در مورد مواد غذایی نیز همین استدلال به خوبی خطا و ضعف خویش را به نمایش می‌گذارد. فرض کنید که دولتی همین نظرات مطرح شده در بیان رئیس‌جمهور را در مورد مواد غذایی نیز بیان کند و بگوید بهترین فیلتر افکار عمومی است و به صراحت بیان دارد که دولت نظرش این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست و وقتی یک کالا را ساختند و مردم نرفتند بخرند، و به آن سازنده بی‌اعتنا شدند، خودش می‌داند که باید چکار کند. مشخص است که این منطق ناقص و معیوب و باطل است. با این حساب باید به همه تولیدکنندگان و فروشندگان کالاهای غیربهداشتی در عرصه مواد غذایی نیز اجازه داد تا با این فیلتری که دولت تصور می‌کند بهترین فیلتر است روبرو شوند و دولت زحمت را کم کند و در کار آنها دخالت نکند.
همچنین سایت آینده آنلاین- از حامیان دولت- نوشت: برخی ژست‌های مجریان و به‌به و چه‌چه‌های آنان به جای ورود به پرسشگری حرفه‌ای، نه بازتاب مناسبی در میان مردم داشت و نه به نظر می‌رسد به سود دولت و صداوسیماست.
نویسنده معتقد است: این امر باعث شد این سوال مطرح شود که ادامه شیوه مرتضی حیدری که خودداریش از پرسشگری مقابل احمدی‌نژاد، باعث انتقاد شدید کارشناسان بود، صرف نظر از رویکرد خود او، به دولت و صداوسیما مربوط نمی‌شد.
سایت حامی دولت نوشت: آقای رئیس‌جمهور خیلی خوش‌سخن و خوش‌سیما ظاهر شد و لبخندش به دل می‌نشست. فقط به نظرم استفاده مکرر از واژه سرهنگ بدون آن که محل ارجاعش مشخص باشد، کم‌کم لوث می‌شود.
جهان نیوز نیز معتقد است: اگرچه نقد دولت گذشته نه تنها امری مذموم نیست بلکه نوع سازنده آن بسیار ضروری و لازم هم است اما کنایه‌های متعدد به دولت قبل وجهه رئیس‌جمهوری که خود را اهل اعتدال می‌داند اندکی خدشه‌دار می‌کند. رئیس‌جمهور که خود نیز روحانی است بهتر از نگارنده می‌داند که همین رفتار ممکن است پس از دوره ایشان نیز علیه ایشان به کار گرفته شود. نکته مهم در اینجا این است که این رویه مسئولان و نظایر آن، به سرعت در بین مردم الگوبرداری می‌شود و تکرار آن فرهنگ کشورمان را دچار بی‌اخلاقی‌هایی از این جنس خواهد کرد.
جهان نیوز درباره برخورد نچسب یکی از مصاحبه‌کنندگان می‌نویسد: برخورد دیشب شهیدی‌فر برای بسیاری از بینندگان تلویزیونی جای تعجب داشت. یادمان باشد به گونه‌ای عمل نکنیم که خدای نکرده تملق و چاپلوسی از عملکردمان برداشت شود. موردی که متاسفانه رشد آن در کشور، فرهنگ غنی ما را دچار انحراف خواهد کرد.




موضوع مطلب :

آقای زیباکلام که آرزو دارد آلفرد و جانسون نامیده شود و در دانشگاه‌های آمریکا تدریس کند! می‌گوید محتوای توافق ژنو برایش مهم نیست بلکه مهم این است که نگاه خصمانه ایران به آمریکا و غرب ترک برداشته است.به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از کیهان، وی در گفت‌وگو با دویچه‌وله بی‌آن که صادقانه و دست کم بیطرفانه اذعان کند اصل خصومت مربوط به عداوت‌های کور آمریکا در 60 سال گذشته علیه ملت ایران است، گفت: اصلا جزئیات توافق ژنو مهم نیست. این که آنها گفته‌اند چه کار می‌کنند و ما گفته‌ایم چه کار می‌کنیم، آنها گفته‌اند که غنی‌سازی سه درصد را به رسمیت می‌شناسیم یا ما اعلام پیروزی ‌کنیم و بگوییم که در نتیجه مقاومت ما آنها مجبور شده‌اند و... هیچ کدام اینها مهم نیست، مهم این است که برای اولین بار، بعد از 35 سال، آن نگاه خصمانه، آن نگاه غیظ و غضب‌آلود ایران به غرب و به آمریکا، ترک برداشته است و این اتفاق مهمی است که در ژنو افتاده است.
وی می‌افزاید: بعد از توافق ژنو اصولگرایان تندرو خواهند گفت مقاومت ما باعث پیروزی شد، مقاومت ما باعث شد که غرب عقب‌نشینی کند، مقاومت ما باعث شد که آمریکایی‌ها مجبور شوند غنی‌سازی را بپذیرند و... در حالی که اصلاً دعوا بر سر غنی‌سازی نبود. اصلاً دعوا بر سر این نبود که ما چه کار داریم می‌کنیم، غربی‌ها چه می‌گویند، غربی‌ها چه می‌خواهند و... نه، بحث بر سر بی‌اعتمادی بوده است. مشکل اساسی و بنیادی غربی‌ها با فعالیت‌های هسته‌ای ما این بود که اعتماد نداشتند که ما داریم چه کار می‌کنیم. آنچه اتفاق افتاده، این است که برای اولین بار، بعد از 35 سال، غربی‌ها خیلی محتاطانه حاضر شده‌اند که به ما اعتماد کنند... حال اینکه روزنامه کیهان بگوید توی دهن زدیم، گرفتیم، مقاومت ما پاسخ داد و... به نظر من، طبیعی است که آنها این چیزها را خواهند گفت.
آقای زیباکلام اینجا نیز روشن نمی‌کند که آیا یک ملت قربانی تسلیحات کشتار جمعی (ایران) باید به دولت زورگویی مانند آمریکا که سازنده و اولین و آخرین کاربرد بمب اتمی در دنیاست اعتماد کند یا این آمریکاست که حق دارد بگوید به ملت ایران اعتماد ندارد؟!
به شوخی هم که شده باید به آقای زیباکلام گفت با این همه نبوغ که از خودتان سراغ دارید مراقب باشید شما را ندزدند و به آمریکا نبرند.
وی پیش از این ضمن یادداشتی در روزنامه شرق مدعی شد که اگر نامش به جای صادق زیباکلام، آلفرد و دیوید و جانسون و اسمیت بود و به جای ایران در دانشگاه‌های آمریکا تدریس می‌کرد آن گاه برای نظریاتش در دنیا مدال می‌دادند اما چه کند که بچه آب منگل است و در ایران تدریس می‌کند(!)
زیباکلام می‌گوید دوستان اصلاح‌طلبش به خاطر همین نظریات عجیب و غریبش به او می‌گویند باید درِ دانشکده‌ای را که در آن تدریس می‌کنی گِل گرفت.




موضوع مطلب :

 رییس ستاد اقامه نماز کشور گفت:‌ باید ازدواج را آسان کنیم و میزان مهریه را کاهش دهیم.به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از ایسنا،  حجت‌الاسلام محسن قرائتی در همایش تجلیل از پیشکسوتان رجعت به حجاب برتر که امروز چهارشنبه در مجتمع فرهنگی 13 آبان برگزار شد، افزود: باید تلاش کنیم تا هزینه‌های عروسی مانند تالار، گل و لباس عروس به گونه‌ای باشد که جوانان به آسانی بتوانند ازدواج کنند.
وی با تاکید براینکه باید تلاش کنیم غل و زنجیر ازدواج را باز کنیم وگرنه جوانی که سر تا پا شهوت است را چگونه می‌توانیم کنترل کنیم؟ اظهارکرد: به منظور امر به معروف و نهی از منکر می‌توانیم جلساتی تشکیل دهیم و با مشارکت دیگران در این زمینه پیش قدم شویم و در این مسیر استقامت داشته باشیم.
رییس ستاد اقامه نماز کشور توصیه کرد که هفته‌ای یک کتاب مطالعه کنید و شماره تلفن یک اسلام‌شناس را داشته باشید تا در مواقع ضروری و برخورد با شبهات، بتوانید برای سئوالات خود پاسخ گیرید.
لیسانس یک ارزش؛ اما داشتن همسر یک ضرورت است
قرائتی با بیان اینکه برای جلوگیری از اشاعه منکر باید ازدواج ترویج پیدا کند، ادامه داد: چه کسی گفته که افراد قبل از 18 سالگی نباید ازدواج کنند! برخورداری از تحصیلات عالیه مانند اخذ مدرک کارشناسی یک ارزش و فضیلت است، ولی همسر یک ضرورت است و حتی زنان و مردان مسن نیز نیاز به همسر دارند.
سومین نیاز اساسی انسان داشتن همسر است
وی افزود:‌ 14 هزار بیمار روانی در تهران داریم که به خاطر تنهایی بیمار شده‌اند. اولین نیاز بشر، اکسیژن؛ دومین نیاز آب و سومین نیاز لباس است و طبق فرمایش قرآن، همسر لباس است.
قرائتی با تاکید بر ضرورت کاهش سن ازدواج، گفت: لازم است سن ازدواج به 14-13 سالگی کاهش یابد، چرا که شیطان از دو راه نفوذ می‌کند. اولی غفلت و دومی شهوت است که با نماز می‌توان از غفلت جلوگیری و با ازدواج از شهوت پیشگیری کرد، بنابراین اگر فرزندان ما به این دو مقوله بپردازند، تا 95 درصد مصون می‌مانند. با توجه به قرآن کریم در می‌یابیم اگر فرد در بزرگسالی ازدواج کند، نصف دین او و اگر در سنین پایین‌تر مانند 17 سالگی پیوند زناشویی ببندد، دو سوم دین او حفظ می‌شود.
وی درباره تبعات بی‌حجابی و خودنمایی برخی زنان در جامعه،‌ اظهار کرد: هنگامی که مرد در طول روز بارها در مواجهه با زنان بی‌بند و بار قرار می‌گیرد، ممکن است زندگی‌اش با همسرش به هم بخورد.
قرائتی افزود: هنگامی که مرد با زن بی‌بند و بار مواجه می‌شود، به او توجه می‌کند و ممکن است به او علاقه‌مند شود، برای دستیابی به علاقه‌اش با او رابطه پیدا می‌کند و گاهی این رابطه به فحشا و زنا کشیده می‌شود

«عرفان ثقلین؛ مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه»


انتشار کتاب «مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه» به مناسبت هفتصدمین سالگرد رحلت شیخ العارفین سیّد صفی الدین اردبیلی


کتاب «عرفان ثقلین؛ مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه» تالیف دکتر سید‌سلمان صفوی، عرفان اسلامی و طریقت صفویه را با روش عینی و علمی با رجوع به اسناد و مدارک موجود تبیین می‌کند.

Erfan-Saghalein-Jeld-V12-front

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب دارای چهار بخش شامل افتتاحیه، مقدمه، فصل‌های سه‌گانه و بخش تصاویر و نمایه‌ها و منابع است. افتتاحیه کتاب به سخنرانی علمی، دقیق و متین مقام معظم رهبری که بهترین سخنرانی در معرفی شخصیت شیخ صفی است، اختصاص دارد. مقدمه کتاب هم به بیان سخنان پروفسور سید‌حسین نصر، مهمترین اسلام‌شناس در غرب، درباره عرفان ثقلین و اهمیت احیای طریقت صفویه اختصاص یافته است. 

سه فصل این کتاب، این حقیقت بنیادین را آشکار می‌کنند که تصوف و عرفان اصیل بر خلاف نظر برخی از صوفی‌نمایان بر پایه شرع مطهر استوار است و طریقت واقعی شامل هر سه عامل شریعت، طریقت و حقیقت می‌شود. (پروفسور نصر)

فصل نخست کتاب، به کلیات عرفان عملی و نظری می‌پردازد. عرفان و معرفت عرفانی، عرفان نظری و عرفان عملی، شریعت و طریقت و حقیقت، حقیقت سلوک و نیت سلوک، مباحث محوری این فصل از کتاب به شمار می‌آیند. 

در فصل دوم مبانی عرفان نظری طریقت صفویه مطرح می‌شوند. در این فصل مباحثی نظیر الله در قرآن کریم، صفات مفرد و ترکیبی خداوند، رابطه خداوند با جهان، رابطه خداوند با انسان، توحید، توحید مولی‌الموحدین امام علی (ع)، علوم قرآنی، هدف غایی تنزیل قرآن کریم،ولایت، انسان کامل، امام زمان(عج)، وحدت وجود،اخلاق محمدی و نشانه های ایمان کامل به مخاطب عرضه شده‌اند. 

فصل سوم کتاب به مبانی عرفان عملی طریقت صفویه اختصاص دارد. سیر و سلوک معنوی، فقر سلوکی، ارکان اربعه، قوام سلوک، اذکار، شرح خطبه ۲۱-۲۰ نهج‌البلاغه، کشف و کرامات، اخلاق علوی، اخلاق سالک، مرگ آگاهی، فتوت، عشق، نشانه شناسی، مقامات سلوک، برنامه خودسازی معنوی بحث‌های محوری این فصل کتاب‌اند. 

این کتاب نه تنها بهترین راهنما برای درک تعالیم طریقت صفویه است، بلکه چراغ پرنوری است که راه درک عرفان شیعی را روشن می‌کند. (پروفسور نصر)

نخستین چاپ کتاب «عرفان ثقلین؛ مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه» در ۳۳۸ صفحه از سوی آکادمی مطالعات ایرانی لندن با همکاری مرکز تحقیقات و مطالعات شیخ صفی الدین اردبیلی به چاپ رسیده است

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)


آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)  

وضعیت نظریه پردازی و نسبت آن با خلاقیت و نو آوری در نظام آموزش عالی و همچنین راهکارهای تقویت  فرهنگ نقد و مناظره علمی در کشور از جمله محورهایی بود که با « دکتر احد فرامرز  قرا ملکی» استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهرا ن  به گفت و گو پرداختیم .

***

 

به نظر شما چگونه می توان اندیشه های اسلامی را با ساختار سازی و چارچوب بندی مفهومی به شکل نظریه های  مطرح جهانی درآورد ؟

 

   این نکته که چگونه در حوزه مطالعاتی باید نظریه های مقبول و موثر در سطح جهانی عرضه کرد به سه عامل بستگی دارد. عامل اول به محتوای علمی گفت و گو بستگی دارد که می توان اسم آن را با همه مقدمات و موخرات آن نظریه دانست. به میان کشاندن مسئله ، پاسخ حدسی به آن ، بکارگیری شیوه های کارآمد آزمون پذیری و تحلیل و نتیجه گیری مورد نظر است. 

    دومین نکته ، ساختار ارایه نظریه است . محققان ما در طول تاریخ غالبا”  به نوشتن رساله کوتاه گرایش داشتند و مسئله ای را در حجم کوتاهی می نگاشتند و بعدا” در دوره ای دیگر، علاقه مندی به  ارایه نظریه در قالب کتاب پیدا شد . امروزه در نظر سنتی ها کتاب جایگاه مهمی دارد ، اما در دنیای امروز مقاله های استاندارد که ساختار دارند  مورد توجه است و مقاله در قالب یک ساختار ارایه می شود .

 از حیث ورود و فرآیند بحث و نتیجه گیری سومین عنصر لازم ، زبان است. ممکن است محتوا مهم باشد ولی از زبان موفقی،  برخوردار نباشیم . اگر برای ارایه نظریه ها در حوزه علوم انسانی این سه عنصر اساسی را در اختیار داشته باشیم ،  شاهد علمی شدن تحقیق خواهیم بود. چنانچه محقق به معنای حقیقی محقق باشد ، نظریه او محتوا دارد . راهکار تولید نظریه ارایه خدمات پژوهشی است که این خدمات ساختار و زبان لازم را تامین می کند. امروزه دانشگاهها و موسسه ها و مراکز حوزوی ما به این باور نرسیده اند که محققان را در این دو عنصر کمک کنند . 

تجارب کشوری مثل ژاپن نشان می دهد که روی  خدمات پژوهشی  سرمایه گذاری کرده اند و محقق فقط تولید نظریه می کند و بسته بندی علمی آن نیز توسط گروهی دیگر صورت  می گیرد . راهکار دیگر، مدیریت خدمات پژوهشی و استفاده بهینه از خدمات است. کسانی که حرفی برای گفتن دارند باید آن را در ساختار و زبانی بیان کنند که قابلیت ارایه آن در سطح جهانی وجود داشته باشد.

به عنوان مثال در سطح مقالات ایندیکس شدهISI  گونه ای از مقالات هستند که مجلات نسبت به چاپ آنها علاقه وافری دارند و به آنها ((OVER REVIEW یعنی( در مسئله ای مرور می کنیم و همه دیدگاههایی که تا کنون مطرح شده را ، نقد و تحلیل  نموده و به دیدگاهی جدید می رسیم . غالب درس خارج فقه و اصول ما متد آن (OVER REVIEW است که  باید در قالب  ساختار و زبان درآورده شود. بنابر این( در حوزه اندیشه اسلامی باید این نقصان برطرف شود و محققان و صاحب نظران بر اساس این سه عنصر ( محتوا ، ساختار و زبان ) دیدگاهها و نظرات خود را مطرح کنند.

 

تفکر محوری در نظام های آموزش عالی ما ، در چه سطحی است و نسبت آن را با خلاقیت و نوآوری تبیین نمایید ؟

چند نکته وجود دارد تا به جواب سووال شما برسیم. داوری  درباره وضعیت آموزش عالی به لحاظ اخلاق حرفه ای باید مستند باشد و نباید بدون ادله داوری کرد ، زیرا این نوع داوری ها غیر اخلاقی است. به صورت محدود می توانیم در دامنه  محیطی دانشگاههایی که ارتباط داریم نکاتی را مطرح کنیم اما مطالعه عمیق علمی صورت نگرفته است. قدیمی ها می گفتند که معلم نباید ماهی بدهد بلکه تور ماهی باید یاد بدهد ، اکنون می گویند بافتن تور ماهی را باید یاد بدهد و من معتقدم که در آینده می گویند معلم ابزار بافتن تور ماهی را باید در اختیار دیگران بگذارد زیرا شکار ماهی با ابزار های دیگر نیز ممکن است .

خلاقیت ذوالامراتب است که در یک پله و یا دو پله متوقف نمی شود. نکته ای را آقای کالینز در کتاب «خوب به عالی» می گوید که خوب دشمن عالی است . اگر احساس کنیم که در یک موسسه آموزشی برنامه ها خوب است، باید بدانیم که مشکل داریم . کالینز معتقد است ، همه شرکت هایی که ورشکسته شدند خوب بودند  و خوب دشمن عالی است.

نظام آموزشی ما عناصرش ورای یک برنامه درسی است . برنامه درسی  رشته های مربوط به حوزه مطالعات اسلامی نزدیک به ۲۵ سال تجدید نظر نشده بود که طی دو سه سال اخیر تجدید نظر شده اند. برنامه درسی هر چند که بهترین باشند، نشانه یک عقب ماندگی و درجازدن است . بعضی از برنامه های ما متخصصانه طراحی نشده است و هر کدام دارای عیوبی است. مشکل دیگر در منابع درسی ، سر فصل ها و روش های تحقیق است.

برنامه درسی می تواند جهت گیری های خلاقانه ، پژوهش محور و روش محور داشته باشد و امروزه بیشتر برنامه های درسی جزوه محور ، استاد محور و حفظ محور است.

عنصر دیگر روش تدریس است. متاسفانه افزایش مستمر مهارت های تدریس برای مدرسان و اساتید جدی گرفته نشده است. استثنایی در این زمینه است که به عنوان نمونه معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها کارگاه های آموزشی برای مهارت و ارزشیابی تدریس برگزار کرده اند ، اما در دانشکده ای که بنده هر سه مقطع تحصیلات عالی را گذارنده ام و  ۱۵ سال معلم آنجا هستم و سه رتبه علمی را پشت سر گذاشته ام ندیدیم که کارگاه مهارت های تدریس و تکنیک های آموزشی را دایر کنند و به همین خاطر در شیوه های تدریس دچار نارسایی هایی هستیم.

نکته دیگری که قابل ذکر است و  می توانیم آن را عامل اصلی بدانیم ، مدیریت نظام آموزشی است . مدیریت نظام آموزشی در کشور ها در هر سطحی چه رهبری آموزش عالی و چه مدیریت های ستادی و صفی باید مدیریت های میان رشته ای باشد. در ایران مدیریت میان رشته ای تدریس نشده است . مثلا”  اگر رییس دانشگاه رشته تحصیلی اش  فنی است ، مجموعه مدیریت فنی می شود . ما باید مدل میان رشته ای را برای مدیریت آموزشی حاکم کنیم  تا در چارچوب الگو های میان رشته ای مدیریت شود. تربیت دانشجوی خلاق صرفا” به مسائل روان شناختی و یا مدیریت آموزشی ارتباط ندارد بلکه مقوله ای چند تباری است . مجموعه ای از انسانهای چند رشته ای باید در مدیریت آموزشی الگوهای میان رشته ای را حاکم کنند.

امروزه در دنیا درباره کودکان الگوهای میان رشته ای را بکار می گیرند و از این طریق کودکان ۷ ساله را به گفت و گو و مناظره علمی می کشانند. اما در هیئت رییسه یک دانشگاه چنین الگویی وجود ندارد و الگوی مذاکره و گفت و گوی بین رشته ای را نمی پذیرند . بنابر این شیوه های مدیریت مراکز آموزشی مانع تربیت انسانهای خلاق می شود.

 

برای تولید علم در حوزه انسانی و معارف و ارایه نظریه  در سطح بین المللی چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟

چند عامل قابل بحث است . رشد و توسعه علوم تابع رشد و توسعه متدولوژی آن علوم است . ما در حوزه علوم انسانی و اسلامی به رشد کمی و تاسیس رشته ها و گرایش ها و همچنین فعال کردن موسسه ها همت گماشته ایم ، اما به توسعه روش شناسی علوم کم پرداخته ایم. تا سال ۸۳-۸۲ دانشجویان الهیات روش تحقیق رشته جامعه شناسی و روان شناسی را می خواندند و دانشجویان با استادان و استادان با دانشجویان با حیرت بهم می نگریستند، و همدیگر را نمی فهمیدند ، زیرا  در حوزه مطالعات دینی روش شناسی خاص آن حوزه وجود دارد . خوشبختانه اکنون این کار شروع شده و یکی از برکات ۳۰ ساله  اخیر تولید این گونه  روش شناسی هاست که ثمره آن تالیف  کتاب ها و مقالاتی است اما اینها کافی نیست.

در کشور ما شیوه و روش شناسی مطالعات فلسفی ، اخلاق پژوهی و … تاسیس نشده و رشد و توسعه نیافته است. در زمینه روش شناسی مطالعات بین المللی و حقوقی آثاری منتشر شده و در حوزه علوم قرآنی نیز اقدامات خوبی صورت پذیرفته است اما باز کافی نیست.

 

به لحاظ کمی سطح تحصیلات دانشگاهی و گرایش به سمت تحصیلات تکمیلی بالا رفته ولی به لحاظ کیفی خروجی آن را در خلق نظریه های علوم انسانی و یا  ارتقاء نقد علمی نمی بینیم ، علت را در چه می دانید؟

اولین عامل عدم رشد مناسب روش شناسی این علوم متناسب با رشد کمی است. نکته دوم رشد کمی علوم انسانی و اسلامی در دانشگاهها و حوزه ها ست و در واقع از تنوع کمی برخوردار نیست و دچار نوعی تکرار هستیم .  ما حدود ۲۰ مرکز علمی دارای مجوز پذیرش دانشجوی دکترای فلسفه با برنامه مشابه ، بدون توجه به تنوع گرایش ایجاد کرده ایم . به عنوان مثال در دنیا اخلاق حرفه ای دارای حداقل ۳۰ گرایش متنوع  در سطح دکتری است .گرایش هایی چون اخلاق کشاورزی ، اخلاق مالی ، اخلاق ژنتیک ، اخلاق صنعتی ، اما در ایران واحد درسی به عنوان اخلاق حرفه ای تعریف نکرده ایم . چنانچه این رشد کمی با برنامه و مبتنی بر نیازهای عینی جامعه بود و تنوع داشت خودبخود به کیفیت می رسید . نکته دیگر این است که احساس می شود رشته های دوره دکتری متناسب با نیازهای جامعه ما نیست . سازمان های بخش خصوصی و دولتی اعم از صنعت ، بانکداری ،مالی و .. نیازمند کارشناسان اخلاق حرفه ای هستند  که البته طی سال های اخیر برخی از دانشگاهها از جمله علوم پزشکی تهران و شیراز دوره اخلاق حرفه ای را تاسیس کرده اند.

   به عنوان نمونه در حوزه میان رشته ای ما نیازمند جامعه شناسی و روان شناسی دین هستیم . در حوزه مطالعات دینی رشد کمی ، زیادی کرده ایم اما می توان گرایش های متنوعی را ایجاد کرد . مثلا” باید پرسید که در زمینه فقه معدن چند پایان نامه و یا رساله به رشته تحریر درآمده است و یا مسائل حقوقی فاینانس که متنوع است تا میزان  کار پژوهشی صورت گرفته است.

    عامل سوم که باید بی مهبا گفت این است که وقتی می خواهیم رشد کنیم اول تابلو  را  می نویسیم و جایی برای تابلو پیدا می کنیم و آنگاه گروهی و تیمی را برای فعالیت تعیین می کنیم که این افراد یا حامی مالی ما بوده اند و یا در ۲۰ شورا عضو هستند  و برخی از آنها  نیز دارای شهرت هستند ، اکنون باید چکار کرد؟ آیا درست و منطقی این نیست که ابتدا برنامه ریزی کنیم و سپس متخصصین آن حوزه را نیز بکار گیریم ؟

نکته بعدی رقابت است و توسعه کمی در آموزش عالی ما حاصل رقابتی در محیطی غیر رقابتی است. چرا غیر رقابتی است ؟ زیرا برخی از افراد و نهادها از جایگاهی موهبتی برخوردارند و دغدغه رشد کیفی را ندارند . آنهایی که چنین جایگاهی را ندارند از رقابت  نا امید می شوند .

عامل بعدی که می توان ذکر کرد ، این است که موسسات آموزش عالی ما برای نهادینه کردن اخلاق حرفه ای تلاش نمی کنند  و ممیزی و ارزیابی اخلاق حرفه ای را ندارند و نتوانسته اند خط مشی های اخلاقی خود را در قبال اساتید و دانشجویان مشخص کنند. امروزه در سطح دنیا به این نتیجه رسیده اند که اخلاقی بودن یکی از مولفه های اصلی کیفیت است . اخلاقی بودن در یک شغل یکی از مقدمات حرفه ای بودن است و کیفیت نیز محصول حرفه ای بودن است. اخلاق حرفه ای خود نیز شاخه هایی دارد که یکی از آنها اخلاق در داوری های علمی است . اخلاق در داوری های علمی یعنی پایبندی به عدالت ، انصاف ، بی طرفی در داوری ، شایسته سالار بودن داور و مد نظر قرار دادن ملاک های عینی است.      شاخه نقد  و اخلاق تولید علمی دارای اصولی است.  به عنوان مثال در اخلاق تدریس ، دانشجو حق پرسش و اعتراض نسبت به استاد را دارد و استاد نیز باید نقد پذیر باشد.

 

مرز میان سلیقه و تفکر را درداوری های علمی چگونه می بینید ؟

سووال دشوار و تاریخی است . زمانی می گفتند می توان سلیقه ها را کنار گذاشت و تفکر کرد و ابزارهای منطقی را بکار گرفت  « ان المتبع هو الا برهان نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل» . سلایق را از خلایق گرفت و به جای آن منطق و برهان را بکار گرفت. دکارت می گفت اندیشه ها مثل میوه  در جعبه ای هستند  به نام ذهن و ما میوه های خوب را از ذهن مان بیرون می آوریم .

عده ای با زیرکی دریافته اند که این تخلیه در حین تحلیه است . اصطلاح ملا هادی سبزواری ( جدا کردن وجود از ماهیت ) قابل توجه است. عده ای از تئوری پردازان معتقدند که در علم دو مقام است . یکی مقام شکار  که سلایق را نمی توان کنار گذاشت و دیگری  ،  مقام داوری که  باید ترازو باشد و سلایق را باید  کنار گذاشت.   پوپر چنین تفکری داشت که در مقام شکار، دانشمندان آزادند که از هر راهی کشف و پیدا کنند اما باید در مقام داوری  نظراتش روی ترازو قرار گیرد. پست مدنیست ها ما را از این ماموریت بازداشتند و گفتند که یک بام و دو هوا نمی شود . سلایق اگر بر خلایق حاکم شود در مقام داوری نیز چنین خواهد شد . باید سلیقه ها را کنار گذاشت و تابع برهان بود.

راهی وجود دارد که البته نمی توان سلیقه ها را حذف کرد . می توان به نظریات جهان شمول با حفظ سلایق  به اجماع رسید و تنها راه  دست یابی به این هدف ، دامن زدن به  مناظره  و گفت و گوهای علمی است.

مناظره های علمی می تواند سلایق را با هم درگیر و از درگیری سلایق از دامن کثرت که ذاتی سلایق است به وحدت رسید . الگوی دیالکتیکی نیز همین گونه است و کرسی های نقد و مناظره می تواند نقش مهمی در این زمینه بازی کند و الگو ها و روش های پژوهشی مناسبی را بدست دهد.

 

یعنی ما شاهد تعدیل سلیقه ها می شویم و تفکر پر رنگ می شود ؟

دیدگاهها که با هم تلفیق می شود دیدگاهی جامع نگر متولد می شود و در این میان سلیقه ها با هم چالش می کنند نه دیدگاهها . نوع نگاهها و طرز نگاهها فرانگاهی را حاصل می کند. در روش شناسی ملاصدرا بحث کرده ام که ۴۰۰ سال قبل از مطالعات میان رشته ای در آمریکا ، ملا صدرا آن را کشف کرده است. یکی از آنها گفت و گو بین مشرب هاست و مدیریت چالش بین مشرب های مختلف مد نظر  است.

 

برای تولید ادبیات نقد و مناظره و فرهنگ  سازی آن چه راهکارهایی را پیشنهاد  می کنید؟

وضع ادبیات نقد گاه تعیینی است و یا گاه تعینی . یعنی  جماعتی جمع می شود که ادبیات نقد را تامین کنند، مثل فرهنگستان ها و یا تعینی  که نقد و مناظره را دامن بزنند و بتدریج نقد و مناظره جایگاه خود را پیدا می کند و قواعد و فرمول در حین بازی کارآمد تر می شود. باید نقد و مناظره را ترویج داد. اولین کتاب آداب الوضع نوشته شمس الدین محمد سمرقندی است در قرن هفتم  نوشته شده و یا  کتاب هایی با عنوان آداب البحث  که در زمینه نقد و مناظره است .

   بین بحث و مناظره تاریخی متکلمین دوره های اسلامی قرن ها می گذرد ، سابقه تارخی نشان می دهد که می توان نقد و مناظره را دامن زد و تحقق آن  شرایط حداقلی می خواهد که خود بخود قواعد آن تولید می شود. کسی می تواند در تولید علم و مناظره علمی مشارکت داشته باشد که حداقل هوش هیجانی لازم را داشته باشد . یعنی مدیریت احساسات و هیجانات خود و توانایی پرهیز از واکنش های هیجانی .

تنها چیزی که مناظره و نقد را در نقطه اولیه خفه می کند ، این است که افراد این حوزه هوش هیجانی لازم را نداشته باشند و خشم و عصبانیت و کینه و تعصب بر آنها حاکم باشد. البته اخلاق مناظره و رعایت قواعد مناظره باید مد نظر قرار گیرد. مناظره های علمی در کشور ما جدی گرفته نمی شود ، چه به صورت حضوری و چه غیر حضوری و هر کس در کلاس و پیش مریدان خود پهلوان است . گفت و گو و مناظره علمی با مناظره سیاسی تفاوت دارد . مناظره علمی به تولید علم کمک می کند و انسان با عینک های متعدد مسائل را می بیند و به تولید علم نزدیک می شود .

 

به نظر می رسد در جامعه ما پژوهش ها بیشتر در حوزه فردی است تا گروهی و محصولات علمی کمتر در محک آزمون و نظر و نقد قرار می گیرد ، برای تحول در این وضعیت و تقویت پژوهش های گروهی و جمعی چه تدابیری لازم است؟

    متاسفانه در همه ابعاد و فعالیت های جامعه ما این وضعیت نامطلوب وجود دارد. در صنعت و ورزش نیز کارهای تیمی و گروهی ضعیف است . ابتدا باید دید مشکل چیست ؟ در کشور ما افراد دور هم جمع می شوند و کار گروهی را شروع  و به اختلاف بنیادی می رسند و راهی برای حل اختلاف نمی یابند و از طریق حذف، گروه را به فرد تقلیل می دهند .

حذف ، دو گونه است ، نقابدار و صریح . افراد یا بیرون می شوند  که حذف صریح است و یا تابع می شوند که حذف نقابدار است . علت را باید در اخلاق حرفه ای دید  و ما اخلاق فعالیت مشترک را نداریم . اخلاق احترام به آراء همدیگر نیز ضعیف است. در حوزه پژوهش این مقوله پر رنگ تر است. محققان بیشتر در معرض آسیب های اخلاقی هستند . برخی از استادان دیدگاهشان به افراد ، مثل نگاه به فردی است که مثلا”  ۱۰ سال پیش دانشجو بوده ولی اکنون  که خود متخصص است ، انتظار  نوعی فرمان پذیری  از او می خواهند. 

عامل دوم متخصص نبودن اعضای تیم است . اعضای تیم باید بتوانند در سطح واحد بازی کنند و در کار تیمی افراد در حد تخصص کم و بیش یکسان نیستند . عامل سوم نبود الگوهای میان رشته ای در کار های گروهی است .